𝙼𝚊𝚕𝚏𝚘𝚢 2

رفتم سر میز اسلایترین. اون موقع به یه دختر آشنا شدم، اسمش پنسی (پانسی) پارکینسون بود. باهاش دست دادم گفتم من کیتی مالفیا هستم ؛ اون هم سال اولی بود . بعد یه دختر و یه پسر هم سن ماهم اومدن نشستن بغلمون، اسم دختره آناستازیا و اسم پسره دراکو بود. منم گفتم اسمم کیتی مالفیا هست و باهم دست دادیم.

بعد رفتیم به سالن عمومی . اونجا کلی باهم 4 تایی حرف زدیم و خندیدیم. تا اینکه فهمیدیم ساعت 12 شبه، من و آناستازیا و پنسی رفتیم خوابگاه دخترا؛ اونجا هم 5 دقیقه حرف زدیم بعد خوابیدیم.صبح روز بعد بیدار شدم دیدم آناستازیا و پنسی رفتن نگران شدم ردامو و پوشیدم و رفتم سرسرا.

رفتم سمت میز اسلایترین و نشستم. دراکو و پنسی و اناستازیا اونجا بودن ، خوشحال شدم. بعد پنسی گفت : خیلی خوشگل خوابیده بودیااا. منم یه لحضه لبخند زدم بعد رفتیم کلاس . آخرای درس افسون ها سرم گیج رفت بعد به بهونه ی دستشویی از کلاس رفتم.

دراکو و پنسی و اناستازیا نگرانم شدن چون دیده بودم دستمو گرفته بودم دیوار. اونا هم سریع اومدن پیشم. فقط در حالی که یه دستم به دیوار بود اون یکی له سرم دیدم که یه دختر (اسلایترینی نبود) منو اول هول داد به دیوار بعد......بیهوش شدم وقتی چشمامو باز کردم دیدم 3 نفر کنارم هستن و اونا

اونا اناستازیا و پنسی و دراکو بودن. اما یه نفر دیگم بود که پشتشون بود. اون دختر همین که بیدار شدم کلی ازم معذرت خواهی کرد و گفت : واقعا شرمندم ببخشید نمیخواستم بندازمت ببخشید دیرم شده بود عجله داشتم. منم گفتم اشکالی نداره و بعد رفت. پنسی گفت: حالت خوبه؟ منم گفتم آره . دراکو گفت : چرا وسط کلاس رفتی؟

منم گفتم سرم گیج رفت. بعدش از درمانگاه اومدم بیرون و رفتیم سرسرا بعدش با گریفیندور کلاس معجون ها داشتیم . داشتم میرفتم که یهو........ ♡☆اینجا کات کردم بقیشو پارت 3 میزارم☆◇