خاطراتسمممممحالهیادمبره😂😂😐
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
41 لایک
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
با داییم اینا بیرون بودیم زن دایی گفت : دخترم خستته؟ منم گفت:آره خیلییی
بعد فهمیدم با دختر داییم بود😐
هیییییی
یه بارم دختر عموم اینا قرار بود بیان خونمون من تو اتاقم داشتم به جد و ابادشون فحش میدادم و به بالشت لگد میزدم ( مثلا اونان ) بعد دیدم در باز بوده و از اول همه شاهد ماجرا بودن😐😐
منم میخوام باشم
یه روز بنده توی زنگ تفریح مدرسه کرم درونم فعال شد رفتم به دوستم گفتم بیاین زنگو بزنیم بعد در بریم اونم گفت باشه😐🤝
رفتم زنگو زدم زنگم گیر کرد😐💔
سریعععع دویدم و رفتم دسشویی درم بستم دوستم پشماش ریخته بود اومد دنبالم یهو دیدم یه صدای بامبی اومد😐🍃
رفتم بیرون دیدم دوستم مثل سوسک پیف پاف خورده وسط حیاط افتاده بود(چلاق بود افتاد زمین خیر سرش داش میمد دنبال من😐💔)و داش به من فش میداد بقیه هم داشتن نگاش میکردن😐💔
هیچی دیه تا یه هفته داش بهم فش میداد😐🚶♂️
فالویی بفالو
5 تا پسر داشتن سر من دعوا می کردن رفتم پیش مامانم گف برو با دوستات بازی کن دیگه
چ مامان باحالی😐
یه بار با دخترداییم رفته بودیم خونه مادربزرگم بعد خونشون خیلی بزرگه رفتیم بازی کنیم میخواستم صداش کنم کیانا صداش کردم کیریانا🙈😑😑
ابن بده😐😔⛈
سممممم بود🤣🤣
اسیددد😅😂🙏🏻
سر اسلاید ۵ قسمت دومی اخرش گفت یکدفعه من.... من نفهمیدم
خیلی تابلوعه که😐😂
نه به خدا نیست میگی؟
به ایموجی ها دقت کن😂😐😔
بازم نفهمیدم بگو لطفا یکی بگه از اونموقع درگیرم
یه بار پسر داییم امد دنبالم همینکه ولی گفت من اومدم باهم بریم بعد جلو معلم با مخ رفتم تو باسن پسر دایم کل راهو حرف نزدن از خجالت اونم بی خیال هاهار میخندی پسره بی حیا 😂😂
اوووه شتتت اجی جرررر خوردم😂😂
😂😂😂😂نمیدونی چقد خجالت کشیدم نخند ضالم
ظالم
😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
وای وای وای
من تو مدرسم صبگاهو پیچوندم (آخه حوصله ور ورای مدیرو نداشتم)وای مدیرم اومد مچمو گرفت به عنوان بدترین دانش آموز مدرسه شناخته شدم بعدم نمیدونم چی شد یهو به عنوان شجاعترین دانش آموز شناخته شدم😐😂 اینا فقط تو یه لحظه اتفاق افتاد😂
1: یک بار منو نوه داییم که 2 سال ازم کوچیکتره دختره داشتیم توی خونه داییم طبقه دوم بازی میکردیم که یهو نوه داییم که اسمش امیر حسین بود از من 2 سال بزرگتر بود مارو ندید داشت برای خودش میخوند بعد به قول جناب خان ب.ا.د ش.ک.م بزرگی زد منو نوه داییم داشتیم از خنده م.ی.م.ر.د.ی.م سریع رفتیم طبقه پایین ....
جوری رفتیم طبقه پایین که کسی شک نکنه 😂😂😂😂😂
و پایان