سلام این اولین داستانمه، لطفا اشکالات رو بگین
به نام خدا
یه روز آفتابی داشتم دوچرخه سواری میکردم که یهو یه دروازه جلوم باز شد منم با تمام قدرت ترمز کردم ولی چون سرعتم زیاد بود با دوچرخه رفتم توی دروازه بعد که از اون سر دروازه اومدم بیرون، محکم خوردم به یه درخت و بیهوش شدم😐😐
بعد که به هوش اومدم
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
جالب بود.