جوک و لطیفه

پدر: کامبیز . پسر: بله بابا. پدر: میدونی عموت می خواد بیاد؟ پسر: بیاد قدمش روی چشم . پدر: میدونی عموت حساسه اون سری رفت چهار پنج سال دور ور ما نیومد. پسر: خب من چی کار کنم؟ پدر: مثلاً اگر گل آورده بود بگو عمو خودت گلی گل برای چی آوردی؟ یا اگر شیرینی آورده بود بگو عمو خودت شیرینی هستی شیرینی چرا اوردی؟ فهمیدی؟ پسر: اره. تق تق تق اومدم. عمو گوسفند به دست اومده. عمو خودت گوسفند بودی چرا گوسفند آوردی؟

یه بار به دوستش میگه میای بریم دریا؟ میگه نه اگر غرق بشم مامانم منو میکشه

حیف نون میاد با خوشحالی به دوستش میگه بلاخره بعد از ۷ سال این پازل تموم کردم. دوستش میگه ۷ سال زیاد نیست میگه نه تازه کمه اخه رو جعبش نوشته بود از ۷ سال تا ۱۰ سال

میگن یک موجود بگو حیف نون میگه یخ میگن یخ که موجود نیست میگه چرا خودم روی تابلو خوندم یخ موجود هست

تا اینجا خنده دار بود؟ اگر جواب مثبت است صحیح رو بزنید.

با نمک ترین رو تو کامنت بگید

کوتاه ترین جوک دوتا زن 😐

آقا من یک کشف بزرگ کردم حرف P همون حرف R هست فقط خسته شده پاشو باز کرده حرف Z همون حرف N هست فقط خوابیده حرف a همون حرف @هست فقط مغنعه سرش کرده وای چقدر من باهوشم

عادت دارم هر وقت می رم شهر بازی چند تا پیچ مهره با خودم می‌برم بعد به بغل دستیم که خیلی ترسو میگم یا خدا این از کجا کنده شد اونم حسابی میترسه

وقتی تنهاییم چه کنیم یک فیلم ترسناک ببینید بعد هی فکر می کنید یکی تو حال هست یکی تو آشپزخونه یکی تو حیاط خلاصه از تنهایی در میاین

خدافظ

تست تموم

تموم شد خدانگهدار