بانوی تاریکی ¹

از زبان مرینت : داشتم میرفتم سمت خونه که گوشیم زنگ خورد ،گوشیم رو برداشتم و دیدم که آلیا است، جواب دادم _ الو سلام آلیا خوبی ،چطوری ؟_ سلام مرینت من خوبم تو خوبی ؟._ منم خوبم ،چیزی شده که بهم زنگ زدی ؟. _ نه فقط میتونی یه سر بیای خونه ما من باید با مینو (بعضی ها فکر میکنن اسم کاراپاس نینو است ولی نه اسم اصلی اش مینو است ،حتی تو کارتون هم میگه مینو ) جایی برم میتونی بیای مراقب خواهر کوچولوهام باشی ؟._ البته فقط بزار به پدر و مادرم بگم بعدش میام خونتون. _ باشه پس منتظرتم و اینکه دیر نکنی _ باشه سریع میام خداحافظ _خداحافظ.

بعداینکه مرینت گوشی رو قطع کرد رفت سمت خونه تا وسایلاش رو جمع کنه و به پدر ومادرش بگه که میخواد بره خونه آلیا . بعد ازاینکه مرینت از پدر و مادرش اجازه گرفت رفت و وسایلاش رو جمع کرد و راهی خونه آلیا شد .

تو راه مرینت به لایلا برخورد ،میخواست بهش اهمیت نده ولی وقتی از کنارش رد شد لایلا برگشت ورفت سمت مرینت. از زبان لایلا : سلام مرینت . مرینت برگشت و به لایلا نگاه کرد . از زبان مرینت : سلام لایلا . از زبان لایلا : داری کجا میری ؟. از زبان مرینت : دارم میرم خونه آلیا تا مراقب خواهر کوچولوها ش باشم آخه خودش داره میره بیرون . از زبان لایلا : وای چه عالی ،منم میتونم همراهت بیام ،من با بچه ها خیلی خوب کنار میام . مرینت وقتی این جمله رو از لایلا شنید اعصبانی شد چون دوست نداشت که لایلا همراهش بیاد ولی اعصبانیتش رو کنترل کرد با مهربانی نزدیک لایلا شد . از زبان مرینت :حتمی لایلا ، میتونی بیای، آلیاهم خیلی خوشحال میشه . بعد هردو رفتن به سمت خونه آلیا، تو راه لایلا از قصد وبدون اینکه کسی بفهمه یه تلنگری به مرینت زد و مرینت افتاد . از زبان لایلا : وای خدای من مرینت تو چقدر دست و پاچلفتی هستی هاهاها. با این خنده لایلا همه ی کسایی که زن یکی های اونا بودن هم به مرینت خندیدن .

مرینت هم انقدر خجالت زده و ناراحت شده بود که دیگه نرفت خونه آلیا و با تمام سرعت رفت سمت خونه وقتی رسید خونه رفت تو اتاقش وشروع کرد به گریه کردن . از زبان مرینت : تیکی،تیکی بیا بیرون . تیکی هم از کیف مرینت اومد بیرون. از زبان تیکی : مرینت چی شده ؟. از زبان مرینت : من انقدر دست و پاچلفتی بودم که خوردم زمین وهمه بهم خندیدن . از زبان تیکی : اوه ،مرینت ناراحت نباش ،گریه نکن. اما مرینت خیلی ناراحت بود.

یعدفه یه آکوما از پنجره اتاق مرینت اومد تو ،وقتی تیکی اکومارو دید سریع رفت طرف مرینت ،از زبان مرینت : مرینت خواهش میکنم گریه نکن ،خواهش میکنم . اما مرینت همین جوری گریه میکرد . اکوما هم داشت نزدیک مرینت می شد .

از زبان تیکی : مرینت لطفا گریه نکن ،مرینت !. اما تیکی نتونست مرینت رو آروم کنه و اکوما رفت تو گوشواره های مرینت . از زبان تیکی : وای نه مرینت ،نه !. مرینت از گریه کردن دست برداشت و لبخند شیطانی😈😈 زد . از زبان هاکماث : 😈بانوی تاریکی😈 من هاکماث هستم😈 ، من به تو قدرتی میدم که بتونی همه رو نامید ودست و پاچلفتی کنی تا اونها احساسی رو که تو داشتی ،داشته باشن😈 ولی درعوضش گوشواره های لیدی باگ و حلقه کت نوار رو برام بیار😈 . از زبان مرینت : هاکماث تو الان گوشواره ها دراختیارته ،هاهاهاها. بعد روبه تیکی کرد ،از زبان مرینت :تیکیسپاسان . بعد همراه تیکی و قدرتی که هاکماث بهش داد تبدیل شد (منظورم همون پودر بنفش رنگی است که موقعی که بقیه ابر شرور میشن لباساشون و قدرتشان باهاشون میاد است ،اگه کسی اون رو دونست موقعی که به من لایک و پیام میده بگه . ) به بانوی تاریکی .

حالا میریم داستان رو از طرف ادرین ادامه بدیم . آدرین داشت تلویزیون تماشا میکرد که اخبار نادیا شاماک رو دید . از زبان نادیا شاماک : گیج نشین این فقط اخباره سلام من نادیا شاماک هستم ویه خبر خیلی ناراحت کننده دارم ،لیدی باگ و معلوم نیست که کت نوار کجاست ، باماهمراه باشین تا ببینین که آیا لیدی باگ شرارتش خنثا میشه یانه حالا بهتان لیدی باگ شرور رو نشان میدیم . بعد دروبین رو چرخوند تا لیدی باگ معلوم بشه ،از زبان لیدی باگ (بانوی تاریکی ): منو بانوی تاریکی صدا بزنین نه لیدی باگ هاهاها ، بعد یویدش رو پرت کرد و تصویر رفت.

از زبان ادرین : مای لیدی من شرور شده ،پلگ ،پلگ ،بیا باید بریم تا لیدی باگ رو برگدونیم. از زبان پلگ : بزار من پنیرمو بخورم . از زبان ادرین : پلگ !!. از زبان پلگ : باشه، بزم بریم . از زبان ادرین : پلگ پاساو . بعد تبدیل شد به کت نوار .

وقتی تبدیل شد به کت نوار رفت تا شرارت لیدی باگ رو خنثا کنه . کت نوار یادش اومد که آخرین بار توی اخبار بانوی تاریکی رو برج ایفل بود ،پس رفت سمت برج ایفل . وقتی رسید بالای برج ایفل صدایی شنید ، از زبان صدای ناشناس : خوش اومدی پیشی. کت نوار برگشت و بانوی تاریکی رودید . از زبان کت نوار : مای لیدی؟. از زبان بانوی تاریکی(بااعصبانیت) : 😈😈😡😡من دیگه مای لیدی ات نیستم ،من بانوی تاریکی ام😈😈😡😡 . وبایویوش به کت نوار حمله کرد .

آنچه خواهید خواند : خوب نیست که دست به سینه دوست دوست بزنی _ موقعی باهم دوست میشیم که شرارت خنثا بشه _ نه وایسا _ منو مای لیدی صدانکن😡😡.