سلام دوستان این پارت سیزدهم داستانه و به درخواست همگی شما فوق عاشقانه است.
مرینت:بببب...بله.بعد آدرین محکم بغلم کرد و لبهام رو بوسید.یکم سرخ شدم.بعد مامان بابای من با یک کیک که روش عکس من و آدرین(وقتی همو بغل کرده بودیم)بود.بعد پدر آدرین و ناتالی اومدن و نینو آلیا و اکثر دوستامون اومدن.حتی کلویی و لوکا هم اومده بودن.مثل اینکه پدر و مادر من و ناتالی و پدر آدرین و حتی خود آدرین برای اینکار حسابی برنامه ریزی کردن. بعد آدرین حلقه رو رو دستم کرد و یک لباس عروس بسیار زیبا بهم هدیه داد.بعد که لباس عروس رو پوشیدم .بعد پدر آدرین و ناتالی اومدن تا یک هدیه به ما بدن .بعد که هدیه رو باز کردم دیدم توش....
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
حالا که ازدواج کردن وقط بچه دار شدنشون هسته وبعد مشکلات عجیب و غریب
وای مرسی عالی بود ولی لطفا طول داستان رو کم کنید داستان هارو بیشتر یعنی به جای دوتا سه تا بشه ممنون
خیلی خوب بود???????
خیلی جالب و دوست داشتی بود چند بار هم که بخونی بازم کمه
عالی خیلی عالی بود سری پارت بعدی ببینیم چی می شه
عالی بود آفرین ادامه بده