این داستان در مورد یکی از دوستام بود که از کلاس اول باهم بودیم ولی به خاطر یه سری مشکلات اون خودش رو باخت و خ....کشی کرد.
اون روز روز اول کلاس اول بود و من خیلی استرس و هیجان داشتم.. من قد بلندم به خاطر اینکه تحقیر بشم خیلی میترسیدم. رفتم داخل. مامانم رفت و من تنها موندم. توی صف کلاس دومی ها یه دختر نسبتا قد بلند دیدم که داره فقط به من لبخند میزنه
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
ناناز...
بک میدم
منو به لیست دوستان اضافه کنید = امتیاز میدم
پین...؟!
عالی بود .
میشه پارت بعدی رو بزاری ؟ دارم از کنجکاوی میمیرم
چشمم
عالی بودددد:)))))))
مرسی