MBTI

خب،برای اولین نکته خیلی دوست دارم بگم که چیزی به اسم میانگرایی داخل mbti وجود نداره،یعنی امکان نداره شما ۵۰،۵۰ باشین.اگه شما بعد از یه سنی هنوز ندونید تایپتون دقیقا چیه،بهتون میگن بی هویت.امکان نداره شما وسط قرار داشته باشین،مثلا ممکنه ۶۰ درصد درون‌گرا و ۴۰ درصد برون‌گرا باشین،اونجوری به شما میگن درون‌گرا چون اون درصد بیشتر، حساب میشه

خب حالا که میلنگرایی رو حذف کردیم، کاملا مشخصه گه ۱۶ نوع تایپ بیشتر نداریم.هر تایپ شامل ۴ حرف هست، که این حرفا اینا هستن:e،i،s،n،f،t،pو j هستند. در ادامه معنی هر کدام رو بهتون میگم

خب،اولین حرف ها در هر تایپ، e و i هستند.eبه معنی برون‌گرایی و i به معنی درونگرایی هست.خیلیا فکر میکنن که برون‌گرایی یا درونگرایی به روابط اجتماعی یک فرد بستگی داره،ولی این طور نیست. برون‌گرایی یا درونگرایی درواقع روش دریافت انرژی هست،توی اسلاید بعد یه مثال ساده میزنم:

تصور کنین کع دو نفر،یکی درون‌گرا و یکی برونگرا،میرن به یه مهمونی.به جفتشون خیلی خوش می گذره و جفتشون هم خیلی حال میکنن،ولی یه تفاوت ریز وجود داره:بعد از مهمونی،فرد برون‌گرا تازه انرژی گرفته و میتونه بره برای مهمونی بعدی،یعنی از محیط اطرافش انرژی گرفته، ولی برعکس،فرد درونگرا،از انرژیش مایه گذاشته و باید بره خونه بخوابه یا کاری رو توی تنهاییش انجام بده که انرژیش رو دوباره به دست بیاره.حالا فکر میکنین درونگرایین یا برونگرا؟

خب،دو حرف بعدی، s و n هستند. S به معنی حسی هست،یعنی اینکه شما برای قبول کردن یک چیز،به سند و مدرک نیاز دارین و به حواس ۵ گانه تون باور دارین، اما برعکس، یک فرد n به حس ششم خودش معتقده و باور داره احتمال خیلی زیاد وقتی حس ششم بهش چیزی میگه،اون اتفاق می افته. یه مثال داخل اسلاید بعد زدم:

فکر کنین یه فرد s، به دلش می افته که امروز قراره بارون بیاد. اون فرد میله و سایت هوا شناسی رو چک میکنه تا باور کنه،اما فرد n،به حس ششم خودش اتکا میکنه و قبول میکنه احتمال خیلی زیاد،امروز هوا بارونی خواهد بود

خببب،رسیدیم به سومین حروف:f وt . F مخفف کلمه ی feeling هستش و از اسمش مشخصه که نشان دهنده ی احساسه.یعنی چی؟کسانی که احساسی تصمیم می‌گیرن f هستن و خب منطقیه برعکسش،یعنی t،تصمیم های منطقی باشه.مثال تو اسلاید بعدی:

اگه دو تا معلم داشته باشیم،یکی f و دیگری t،اونی که احساسیه وقتی یه نفر توی کلاس مثلا شوخی ای میکنه،با خودش فکر میکنه که اوکی شوخی کرد و حتی ممکنه اون هم بخنده. ولی اونی که منطقیه، اون رو دعوا میکنه که چرا وسط کلاس بی نظمی ایجاد کرده

رسیدیم به چهارمین و آخرین حرف ها.p و j. خب،دو حرف قبلی،تحلیلی بود که ما داشتیم راجع به چیز هایی که اتفاق می افتن و این دو حرف،عملی هستن کهکا انجام میدیم.یه فرد p،منعطفه و دیگری، قانون مدار.توی اسلاید بعد،با یه مثال کامل توضیح میدم:

فکر کنین دو فرد p و j مدیر شرکت هستن. این شرکت داره ورشکست میشه و بهشون میگن باید ۲۰ نفر از کارکنان رو اخراج کنین تا شرکت ورشکسته نشه. فرد j، لیستی از مهم ترین و فعال ترین کارکنان شرکت تهیه میکنه و ۲۰ نفر آخر رو اخراج میکنه،ولی رفتار فرد p یه چیزی شبیه اینه: خب این که مستأجره،این که چند تا بچه داره...اینم که بدهکاره...نمیشه کسی رو اخراج نکنیم؟