"اشک های مثل زنبق عنکبوتی"

آروم نشسته بود تمام سعیش رو می‌کرد که پاهاش رو محکم به هم بچسبونه تا موادب به نظر برسه ، میتونست حس کنه با فشار دادن زانوهاش به هم استخون هاش له میشن و داخل هم فرو میرن. پاهاش رو آویزون کرده بود و صندل هاش که هزار برابر پاهاش بودن به طور عجیب غریبی دقیقا از نوک انگشت هاش آویزان بودن و اون سعی می‌کرد فقط کاری کنه اون ها زمین نیوفتن ، پس تمام قدرت عضلات انگشت های پاش رو مجع کرد که صندل رو نگه داره .

صدای صندل زنانه خیلی ظریف از داخل خونه اومد ، و اون فقط از خجالت ذوب میشد چون حس می‌کرد زیادی براش زحمت کشیدن . چند ثانیه طول نکشید که خانم کامادو درحالی که باد آروم موهاشو تکون میداد خیلی برازنده و آروم با یوکاتای صورتی خیلی روشنش که زیر نور مثل گوهر بود و چشم هاش که دقیقا رنگ انگشترش مثل گل عنکبوتی قرمز بودن ، توی یه سینی چوبی که با ظرافت خانم کامادو یکی شده بود ، براش یه لیوان چای سبز آورده بود ، بوی چای سبز دل اونو آب می‌کرد، سریع از جاش بلند شد و بالاخره صندل ها از پاش افتاد ، ولی موفق شد موأدبانه تعظیم کنه

خ....خانم کامادو.....شما‌... + اشکالی نداره آقا...شما.....لطف بزرگی دارید یوریچی فقط سرش رو انداخت پایین و از خجالت رنگ زنبق عنکبوتی شد حواسش پرت چای و بوی که دلش رو آب کرده بود و دهانش که از هیچی نخوردن مزه ترش چندش آوری میداد بود که یه هویی حس کرد یه گوله نرم به پاهای یخ زده اش از باد چسبیده و حس گرما و گز گز به پاهاش داده ، سرش رو پایین انداخت ولی گردنش با یه صدای ناخوشایندی خم شد چون دقیقا یه ساعت با گردن ساف به چای نگاه کرده بود

بچه کامادو بود ، فقط آروم خم شد و به چشم هاش بچه نگاه کرد که داشت با شمشیرش بازی می‌کرد چشم های ضعیفش که آب کافی نداشتن با اشک هاش خیس شد ، اون لحظه فقط یاد یه نفر افتاد ، بدون فکر کردن به چیزی دست هاش رو دور بچه حلقه کرد و با تمام قدرت اونو در آغوشش فشار داد و......اشک هاش مثل کسی که گل زنبق خورده و خ******ون بال*ا میاره از چشم هاش زنبقیش ریخت

Lycoris radiata "زنبق عنکبوتی" یک نوع خاص از گل است که بسیار در ساخت صحنه های تراژدی در انیمه های شرقی استفاده می‌شود که نشانه فوت فردیست به علت خواص گل