ری اکشن من وقتی که لایک نکردی ಠಗಠ
بعد گذراندن دو شب در خانه ی مین هوآ تصمیم گرفتم را حقیقت جین را به او بگویم اما نه جلوی جین سپس بازوی مین هوآ رو گرفتم و بردم به سمت اتاق کتابخانه و گفتم :« مین ! باید یک چیزی رو بهت بگم » مین هو آ پرسید :« درباره چیه ؟» سپس ادامه دادم :« این پسره ی نابینا .... در واقع یک اخترک هست من ازت میخوام که اونو درمان کنی » مین هوآ که گیج شده بود گفت:« اخترک ؟! ستاره ؟ پس چرا شبیه آدم هاست ؟» پاسخ دادم :« من خیلی درباره ی این موضوع مطالعه کردم حتی از افسانه های شهری هم چیزایی رو خوندم اما هیچ دستاوردی درباره ی این موضوع پیدا نکردم » مین هوا دست مرا در دست خود قلاب کرد و گفت :« خب درسته که دام پزشک هستم اما من تلاشمو میکنم »
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک
عالی🤍✨
به رمان منم سر بزنید خو و لایک و نظر مهمونم کنید ❤️🔥
مایل به حمایت و پین؟!
احساسات و نوشتهات قابل پرستشه اما افسوس که ایین و دینی برای پرستش نوشته هایت در نظر گرفته نشده :)
پارت بعد لطفا