※bloody moon※ ٭Genre = Sad ٭ ! Don't forget support نـاظر خواهشا گیر نده دیگه♡
_باصدای مادرش از خواب بیدار شد، صدایش می زد :
_ایلماه، ایلماه! من و پدرت میریم تا برای تولدت کادو بخریم منتظر ما باش!
ایلماه 5 ساله ذوق زده شد! سریع خودش را آماد جشن تولدش کرد و منتظر آمدن پدر و مادرش ماند.
ساعت ها گذشت،ولی خبری از پدر ومادرش نشد!
ایلماه کوچک رویا پردازی میکرد و با خود فکر می کرد که مادر و پدرش چه چیزی کادو میگرند؟!
در همین فکر بود که صدای گریه و داد و فریاد در کوچه پیچید و در خانه باز شد.
................
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
34 لایک
30لایک=پارت دوم
پارت بعد؟
باشهه(:
کی میدی؟
فردا احتمال زیاد
منتشر شده
۲۹ لایکه ترو خدا پارت بعدی رو بده
۳٠ شد لطفت زودتر بزاااار
سلام عزیزم
میشه موضوع داستان رو کلی بگی ؟
سلام(: ♡
توی نظرسنجی معرفی رمان هم تا حدودی توضیح دادم(: ♡
ولی داستان در مورد یک دختریه که از ۵ سالگیشی مادر و پدرش فوت میکنند و اون مشکلاتی براش پیش میاد.
پایانش به شدت غم انگیزه(:
و شخصیت اصلی داستان*ایلماه واقعیه و دوست صمیمیم بوده و من تصمیم گرفتم رمان زندکی دوستم رو بنویسم وبزارم(: ♡
ایوایی قرار باهاش گریه کنیم ؟
ادامه بده موفق میشی
فکر کنم آره
ممنونم 💕
پارت دوم منتشر شد
آها باش الان میرم می خونم
داستانت عالیه:)
همینجوری با اشتیاق ادامه بده ❤️🩹
از خودت بهترین نویسنده رو بساز 🍁
هیچوقت نام امید نشو ،
چون با کمی تلاش
میتونی بهترین خودت باشی 🌷
همیشه تلاشت رو ادامه بده تا به اهدافت برسی🥹
با آرزوی موفقیت : لونا 🌻
مرسیییییییی
خواهش می کنم 🌷
پارت دوم منتشر شده
عالی بود
مرسی
عالی بود
خوشحال میشم از پستام دیدن کنی و اگه دوست داشتی لایک کنی💙🦋راستی بکم میدم
ممنون
حتما💕
مرسیی♡♡
خواهش 💕