او پشت میزش نشسته بود، نگاهش سرد و خیره، چهرهای که ترکیبی از ظرافت و تاریکی داشت. پوستی به رنگ ماه، چشمانی عمیق و پر از رمز و راز که هر کسی را به درون خود میکشید. موهای سیاهش به صورت بینظمی طبیعی بر روی پیشانیاش ریخته بود و جذابیتی غیرقابل انکار به چهرهاش میداد.
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
قلم بی همتایی داری نور ستاره
ای برادر یا خواهر حالا هرچی بابا دمت گرم تو اصلا دست هرچی نویسنده است رو از پشت بستی ایول بابا شکسپیر پیش تو جوجه به حساب میاد کف کردم خدایییی دمت گرم ادامه بدی ها من پارت دو میخوام بقیه رو نمیدونم ها ولی من خودم پارت ۲ میخوامممممم
ای به چشمممم☺️🥰
پس منتظر باشید
منتظر هستم نگران نباش
خیلی قشنگ نوشته بودی منتظر پارت دو😉✌🏻