داستان دیدگاه دو سطل
”دو سطل یکدیگر را در ته چاهی ملاقات میکردند.
یکی از آنها بسیار عبوس و پژمرده دل بود.
به همین خاطر سطل دوم برای ابراز همدردی از او پرسید:
ببینم چه اتفاقی افتاده، چرا ناراحتی؟
سطل عبوس و دلگیر پاسخ می دهد:
آنقدر من را در ته چاه انداختند و بالا کشیدند که دیگر خسته شدهام.
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
عالی🤭