هو آی ام پارت 2 .)
یه روز عادی بود . داشتم میرفتم بیرون با دوستم لیا . مامانم صدام زد : آترینا ! من : ها چیه ؟ مامانم : زود برگردیا ! من : خب حالا .. آبجیم رها : آترینا من میتونم تو و دوستت رو برسونم . تا پیاده نرید . میخوای ؟ من : هوم باشه . رها : بگو دوستت بیاد بیرون .. من : الو سلام لیا . دم دریم بیا بیرون . چند دقیقه بعد * (رسیدیم به خونه ی لیا) لیا : سلام آتی .. خوبی ؟ من : سلام مرسی تو چطوری ؟ لیا : منم خوبم آتی . من : خب آدرسو بلدی لی ؟ لیا : خب کافه ی الماس میریم یا جميل ؟ من : الماس . لیا : اره بلدم . خب از اینجا .. *چند دقیقه بعد . رسیدیم . من : رها مرسی که رسوندیمون . رها : خواهش آتی . مراقب خودتون باشید . من : باشه 🌟
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
19 لایک
شما اشغ منی 😉
شما رارای منی🥹✨(بو﴿را﴾×2
عهررر
😫🤙🏻💞
عالی بود فرشته کوچولو ؛)
چشات عالی میبینه که شاپركك ! 🍰))
قربونت بشم من فرشته )))
خدانکنه آنجلـ 🌟
آغا خب چرا اسم لیا رو دیگه خلاصه میکنی 💔
اون خودش سه حرفه کلا
خخ😂
واقعا ناراحت شدم 😂💔
خب نشو💔
چشم
آفزین💔
مرسی💔
خاهش💔
دیگه چیزی برا گفتن ندارم💔
منم💔
عالی بود.
مث خودته بچممم .)