لطفا زود منتشر بشه🥺
کم کم با همین افکار و تصورات شیرینش به خواب رفت و بعد از چند ساعت با صدای زنگ تلفنش از خواب بیدار شد. همان جور که هنوز اثر خواب بر روی او بود به دنبال تلفن می گشت و بالاخره توانست بعد کمی کنکاش با دنبال کردن صدایش از زیر کت او را بیرون بکشد. با انگشت اشاره و شصت کمی چشمانش را مالید تا اثر خواب برود و بتواند بهتر ببیند. نگاه به صفحه تلفن کرد که درحال زنگ خوردن بود. فیونا به او زنگ زده بود. تماس را وصل کرد و با صدای مردانه خشن و خواب آلود خود جواب داد. _الو بله فندق من.صدای ملایم و پر از آرامش دختر از پشت تلفن در گوشش پیچید. _الو عزیزم رسیدید؟. _اوه بله، چند ساعتیه.
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
14 لایک
گیلیلیلیلیی🌚💙عالی
خیلی خوب مینویسی ❤️🔥❤️🔥
یه سوال کلاس نویسندگی رفتی ؟
نه
اوههه پس چقدر خفنیی❤️🔥🛐🛐
اره خیلی دوست دارم استعدادشو داشته باشم ولی خوب ندارم🥲💔
ممنون ولی اونقدرا خفن نیستم❤️😅
اکتسابیه ذاتی نیست میتونی توهم استعدادش داشته باشی
چرااا خیلی هستی 🛐🛐🌠🌠🌠
اره ولی حتی تلاش هم کنم نمی تونم 💔🥲🤦♀️
همیشه کلی تلاش میکنم و نمیشه :)
فدایی داری🌷عیبی نداره ممکنه استعدادت توی چیز بهتری باشه
ممنون ❤️
عالی و زیبا
قربونت
عالیییی❤️🔥❤️🔥
فدات