8 اسلاید صحیح/غلط توسط: گمنام♡ انتشار: 3 روز پیش 20 مرتبه انجام شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
عیدتون مبارک:)
عید ولایت و امت، عید به امامت رسیدن آقا امیرالمؤمنین علیه السلام، عید سعید غدیر خم رو بر تمام شیعیان کشورم و شیعیان جهان تبریک میگم💚 به احترام شاه نجف و شیر خدا قرارِ با چند روایت از فداکاری ها، دلاوری ها و زندگی ایشون آشنا بشیم:)
![عکس](/frontend/images/tests/items/1719322453728.jpg)
قوت قلب على علیه السلام که از ایمان و یقین وى سرچشمه میگرفت، در هیچ بشرى دیده نشده است. روزى در جنگ صفین ایشان به چهره خود نقاب زده و به صورت یک فرد ناشناس در جلو صفوف شامیان مبارز میطلبید. پس از آن که گروهى از مبارزان شام را به خاک هلاکت افکند، معاویه به عمروعاص گفت: این شجاع قویدل کیست؟ عمرو گفت: او یا عبدالله ابن عباس است و یا خود على است. معاویه گفت چگونه میتوان تشخیص داد؟ عمرو گفت: ابن عباس مرد شجاعى است، ولى در مقابل حمله عمومى سپاه به این انبوهى نمیتواند مقاومت کند. تمام سپاهیان را فرمان حمله بده که از جاى بجنبند و به این جنگجو حمله کنند. اگر رو گرداند ابن عباس است و اگر ثابت و پا بر جا ماند على است، زیرا على از تمام عرب اگر به مقابله اش برخیزند رو نمیگرداند چه رسد به سپاه تو. معاویه براى آزمایش، فرمان حمله عمومى داد و تمام سپاه او به حرکت در آمد. اما آن مبارز، چون کوه آهنین در جاى خود ثابت و برقرار بود، آن گاه فهمیدند على علیه السلام است که پیکار میکند، لذا فرمان عقب نشینى دادند.
![عکس](/frontend/images/tests/items/1719322562644.jpg)
در روز احد، آن حضرت مطابق با صحیحترین روایات، پرچمداران مشرکان را که گفتهاند هفت یا نه تن بودهاند، به قتل رساند و مشرکان با به قتل رسیدن آنها، از معرکه جنگ گریزان شدند. به طوری که اگر تیراندازان از فرمان پیامبر اکرم (ص) سرپیچی نمیکردند، جنگ به سود مسلمانان پایان مییافت. تمام کسانی که در این روز از لشگر مشرکان به قتل رسیدند، بیست و هشت تن بودند که هجده تن آنان را علی (ع) کشته بود و وقتی که مسلمانان، به جز اندکی از آنها، متواری شدند، علی (ع) در کنار پیامبر باقی ماند و از وجود آن حضرت (ص) محافظت کرد و هرگاه مشرکان، بر او یورش میبردند، پیامبر وی را آگاه میکرد و علی (ع) آنان را پراکنده میساخت. وی چنان از مشرکان کشت که جبرئیل از آن در شگفت شد و گفت: “ای پیامبر! این طریق یاری کردن است.” و آن گاه ندا داد شمشیری مانند ذوالفقار و مردی همچون علی (ع) نیست.
![عکس](/frontend/images/tests/items/1719322589811.jpg)
در واقعه خندق، هنگامی که عمرو بن عبدود و همراهان او پیشروی میکردند و از خندق گذشتند، علی (ع) به همراه تنی چند از مسلمانان آمدند تا شکافی را که مشرکان برای پیشروی از آن استفاده کرده بودند، مسدود کنند. هیچ کس از مسلمانان، به جز علی (ع)، بر انجام این کار بیباک نبود. وقتی عمرو هم نبردی برای خود طلبید، همه مسلمانان به هراس افتادند و در پاسخ به عمرو خاموش ماندند. گویی بر بالای سر آنان پرنده مرگ به پرواز درآمده بود. عمرو با دیدن این وضع شروع به توبیخ و سرزنش آنان کرد. پیامبر خطاب به مسلمانان فرمود: چه کسی به نبرد با عمرو خواهد رفت؟ و هر کس با عمرو به نبرد بپردازد، خداوند ورود به بهشت را برای او تضمین میکند. کسی برنخاست جز علی (ع) و گفت: ای پیامبر (ص) من با عمرو نبرد خواهم آزمود. اما پیامبر به او فرمود: بنشین! او عمرو است. پیامبر سه مرتبه دیگر هم نبردی برای عمرو درخواست کرد و بار سوم به علی گفت: “اگر چه او عمرو است اما تو میتوانی به جنگ او بروی.” علی (ع) در جنگ با عمرو بر او دست یافت و او را کشت. با کشته شدن عمرو، کسانی که همراه وی از خندق گذر کرده بودند، متواری شدند. علی (ع) به تعقیب آنان پرداخت و بعضی از آنها را به دیار عدم رهسپار کرد و با این کار خود هیبت مشرکان را در هم کوبید. “خداوند کافران را با همان خشم و غضبی که به مؤمنان داشتند، بدون آنکه به غنیمتی دست یابند، بازگرداند و خدا خود جنگ را «به واسطه وجود علی (ع)» از مؤمنان کفایت فرمود”.
![عکس](/frontend/images/tests/items/1719322637444.jpg)
در جنگ خیبر، حضرت علی (ع) به درد چشم گرفتار آمد، به گونهای که نه صحرا را میدید و نه کوه را. از این روی پیامبر دو تن از مهاجران را به جنگ دشمنان فرستاد، اما آنان شکست خورده و بازگشتند. یکی از آن دو به دوستانش دشنام میداد و آنان نیز او را دشنام میدادند و دیگری دوستان خود را سرزنش میکرد و آنان او را سرزنش میکردند. آن گاه پیامبر فرمود: “فردا پرچم را به دست مردی خواهم داد که دوستدار خدا و رسول اوست و خدا و رسول نیز دوستدار اویند. او حمله برندهای است که از میدان نمیگریزد و از معرکه بازنمیگردد، مگر آنکه خداوند بر او گشایشی قرار دهد.” سپس علی (ع) را فراخواند و در چشم او از آب دهان خود ریخت و بهبود یافت. چون فردا شد پیامبر پرچم را به علی (ع) سپرد. مرحب (از مردان نیرومند یهودیان خیبر) در حالی که بر سر کلاهخودی گذارده بود و بر تن زرهی داشت، با علی رو به رو شد. علی (ع) با ضربت شمشیری آن کلاهخود را همچون تخم مرغی درهم شکست و زره و سر او را پاره کرد، تا آن که شمشیر به فلک او رسید و همه لشگریان صدای این ضربه را شنیدند. آن حضرت در این جنگ در قلعه خیبر را که بیست مرد از آن محافظت میکردند، از جای کند و آن را همچون پلی بر روی خندق قرار داد. چون مسلمانان از کار جنگ بازمیگشتند افراد زورمند این در را اندکی جابهجا کردند و هفتاد تن آمدند تا آن در را به حالت اول بازگردانند، اما نتوانستند و آن گاه میبینیم که علی (ع) دری را که هفتاد نفر نتوانستند بلند کنند به عنوان سپری برای خود میگیرد. به راستی در جهان کدام مرد شجاعی است که تا این حد به شجاعت و دلیری رسیده باشد؟
![عکس](/frontend/images/tests/items/1719322658742.jpg)
در جنگ جمل هر دو لشگر روبهروی هم ایستادند و نیزههای آنها در قلب یکدیگر مینشست. هر سپاهی که آهنگ رفتن به سوی شتر عایشه را میکرد، کشته میشد. از صدای بر هم خوردن شمشیرها، صدایی همچون صدای پتک به گوش میرسید. چون جنگ به اوج خود رسید، آن حضرت به تنهایی به طرف شتر، که با پارچهای سبز پوشانده شده بود و مهاجرین و انصار گردش را گرفته و اطراف آن و فرزندانش بودند، یورش برد. آن گاه بر آنان تاخت و بر قلب لشگریان جمل زد و با آنان در کار نبرد شد، سپس بازگشت و شمشیرش را که خم شده بود با زانویش راست کرد. یاران و پسرانش گفتند: ما به تو کمک خواهیم کرد. اما علی هیچ پاسخی به آنان نداد و حتی نگاهی به ایشان نکرد و آن گاه دوباره چون شیری ژیان، خروشید و برای بار دوم به تنهایی به خیل دشمن زد. مردان جنگی دشمن از ترس رویارویی با علی (ع) میگریختند و از چپ و راست او عقب مینشستند، تا آن که زمین از خون کشتگان، رنگین شد. آن حضرت دوباره به میان یاران خود بازگشت و شمشیرش را که خم شده بود، راست کرد و به پسرش محمد بن حنفیه فرمود: ای پسر حنفیه! در میدان نبرد چنین باید جنگ کرد. کسانی که در اطراف آنان بودند خطاب به امیر المؤمنین عرض کردند ای امیر المؤمنین! چه کسی خواهد توانست کاری را که تو میکنی، انجام دهد؟
![عکس](/frontend/images/tests/items/1719322682694.jpg)
در شهر مكه فقط چند تنى از مسلمانان مانده بودند. عده اى به حبشه هجرت كردند و چند تنى هم قبل از پيغمبر (ص) به يثرب مهاجرت كرده بودند در مكه جز از محمّد (ص) و على (ع) و ابوبكر و چند تن از زنان و يا زندانيان كسى باقى نمانده بود. اختناق در مكه به حد اعلاى خود رسيده بود. عده اى از مسلمانان در زير تازيانه در زندان بسر مى بردند. اگر جوانانى بودند كه پنهانى به محمّد (ص) و دين اسلام عشق مى ورزيدند، جراءت ابراز عقيده نداشتند. محمّد (ص) تصميم بر هجرت به مدينه گرفته و راز خود را تنها به على (ع) رازدار هميشگى خود، گفته بود. قرار شد آن شب هولناك را هم على (ع) در رختخوابش بيارامد و برد خضرمى سبز رنگش را روى خود اندازد، و آن چنان عمل كند كه قريش كوچكترين گمانى در اين باره نبرند. جوانان تبه روزگار قريش در اطراف خانه محمّد (ص) منتظر انجام جنايت خود بودند. سكوت بر تمام شهر حكمفرما بود. شمشيرهاى كشيده برق مى زد. بسوى خوابگاه پيامبر (ص) حمله بردند. محمّد است يا على؟ خوابند يا بيدار؟ چه كنند؟ محمّد ديگر از چنگ آنها رها شده است! على (ع) را تحت فشار قرار مى دهند. با اصرار و پافشارى مخفيگاه محمّد را از على مى پرسند. او را تهديد به قتل مى كنند ولى جز اين كه محمّد از مكه خارج شده است چيزى از على (ع) نمى شنوند. على (ع) در مكه مى ماند تا به سفارشهاى پيامبر (ص) عمل كند. امانتها را به صاحبانشان رد كند. سپس با تنى چند از زنان و مردان راهى مدينه مى شود. اين همه فداكارى و سختى فقط براى خدا و پيغمبر خداست . على (ع) مصداق اين آيه مباركه است :(بعضى مردانند كه از جان خود در راه رضاى خدا در مى گذرند و خدا دوستدار چنين بندگان است ).
![عکس](/frontend/images/tests/items/1719322707832.jpg)
در سال نهم هجرت پيش آمد رسول خدا (ص) على را به جانشينى خود در مدينه گذاشت و اين تنها غزوه اى بود كه بعد از 27 غزوه على (ع ) همراه رسول خدا (ص) نبود. على (ع) در ماندن در مدينه (اگر چه به دستور رسول خدا) بود كمى غمنده شد، و ميل داشت كه همچنان در ركاب رسول اللّه بجنگد. رسول اكرم (ص) به على فرمود: (مگر خشنود نيستى كه منزلت تو نسبت به من همان منزلت هارون نسبت به موسى باشد؟ جز آنكه پس از من پيامبرى نيست ). اين حديث به (حديث منزلت ) شهرت يافت. در سال دهم حجة الوداع، داستان غدير خم پيش آمد. رسول خدا (ص) به امر خداوند حضرت على (ع) را در حضور دهها هزار نفر مسلمان به عنوان وصى و جانشين خود تعيين فرمود و آيه 4 از سوره مائده كه به اكمال دين و اتمام نعمت شهرت دارد نازل شد: ((اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا.))
8 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
18 لایک
فوق العاده
واسه من منتشر نشدددد کلارااااا وققوسنبدنثجصنث دق
فشار؟نمی بینی بوشهرم دارم بندری میزنم؟
هفت هشت بار ساختمش🥰💔
عالی بود مثل همیشه💓
عااااااااااااااللللللللللللللیییییییییییییییییی
میخواستم بگم یعنی چی مطالب من نیستت
بعد نتیجه رو دیدم مرسیی
عیجان🥰💔
دیگه فرصت نشد کاملشون کنم دیر وقت بود ساعت دو نصف شب بود اینارم به زور پیدا کردم
البته این از اونی که برات نوشتم قشنگتر و کاملتر بود
وا یعنیچی این با متن فرق داره😒😭🥰
برو نتیجه
عیوای
مرسییی گلازا 🤩
من تشکر میکنم
مناشر شد بالاخرههه
عالی بود
خسته نباشی
فوقولعاده بودددد
خیبر)))