^-^
![عکس](/frontend/images/tests/items/1718710857216.jpg)
دختر مثل همیشه روی تاب نشسته بود و مشغول خواندن کتاب جدیدش بود . مدتی بود که به خاطر مشکل قلبی اش روزهایش را در بیمارستان سپری می کرد . مدتی گذشت ، پسر کوچکی که خرس عروسکی کوچکی در دست داشت روی تاب دیگر نشست ، بعد از گذشت چند ثانیه به دختر نگاه کرد
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
37 لایک
آخیی خدا😫
بوسسس3>
وای نازی 😭
ناززز که توییی3>
آخی الهی چه غم انگیز 😞
نازییی
زیبایی رو دارم نمیتونم
زیبایی از خودته که فرشته3>
آخی
نازیی
خیلی قشنگ بود
اشک تمساح_
گودوو ، فداتشم
چرا انقد خوب بود😭🌷
نظر لطفته که پریزاد3>
😭😭😭😭
عالییییییی
بوسس بهت3>
داشتم تا آخر حس میگرفتم
که به نتیجه رسیدم😂😂😂
وای جررر