✨✨✨✨✨✨✨
زنگ مدرسه خورد. انجلا از املی خداحافظی کرد و به سمت خانه حرکت کرد. در راه دید که خانه ی همسایه دارد باز سازی میشود. وقتی در خانه را باز کرد، دید که تام(برادرش)
داشت گریه میکرد. او خیلی خسته بود و رفت تا بخوابد. او کمی بعد خوابش برد. اما وقتی بیدار شد، دید که صبح است!
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
11 لایک
عالی بودد
❤❤💕💕
سرنوشت خاندان خاویر چی میشه؟😨
فصل دوم زندگی در سال ۱۸۴۵ اومد
لایکه ت/پستت، بلایک پستمو.
لایک کردم✨
تو🛐
داستانات🛐
فوق العاده هستیی
مرسیییییی ✨✨✨❤❤❤
فدات💕💕
مثل خودت✨
عالی بود
حتما عزیزم✨
عالی بود😍
________________________________
یه قرعه کشی ۱۰۰۰۰ امتیازی داریم😉
هر شانس فقط ۲۰۰ امتیاز 🥳😉😀
پس بدووو شرکت کن تا از قرعه عقب نمونی😍👌🏻
به نظرسنجیم(قرعه کشی)سر بزنید🌱✨