6 اسلاید صحیح/غلط توسط: کای★لی انتشار: 2 هفته پیش 114 مرتبه انجام شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
اصکی نیست اشکم:)منبع پینترسته:)
قهرمانان این نمایشنامه دختر و پسری از دو خانواده بزرگ و رقیب در شهر ورونا هستند که با یکدیگر دشمنی و اختلاف دیرینه دارند.
رومئو که از خاندان مونتگیو است، به امید ملاقات با رزالین، دختری که رومئو دلباختهاش شده، به ضیافت لرد کپیولت میرود؛ آنجاست که رومئو، ژولیت دختر لرد کپیولت را ملاقات میکند و رزالین را فراموش مینماید. رومئو و ژولیت پس از نخستین شب عشق ورزی، در تلاش برای رسیدن به یکدیگر به بنبست میرسند. در این میانه خانوادههای آن دو که کینهای دیرینه از هم دارند، آتش اختلافاتشان بالا میگیرد و رومئو ناخواسته باعث مرگ تیبالت از خانواده کپیولت میشود و کار را بدتر میکند.
حاکم ورونا دستور میدهد که رومئو شهر را ترک کند. ژولیت که از یک سو غم دوری از رومئو و از سوی دیگر غم از دست رفتن تیبالت قلبش را میفشارد، سخت اندوهگین میشود. خانواده ژولیت که از ازدواج مخفیانه او با رومئو که با وساطت لارنس راهب صورت گرفته بیخبرند، ژولیت را به این امر میکنند که با خواستگارش، کنت پاریس ازدواج کند. ژولیت نزد لارنس راهب میرود و از او چاره جویی میکند. لارنس به ژولیت مایعی را میدهد که با مصرف آن ۴۲ ساعت به خوابی مرگ گونه فرو خواهد رفت؛ پیشبینی لارنس این است که خانواده ژولیت به تصور این که دخترشان مرده، او را در مقبره خانوادگی قرار خواهند داد و در این میانه لارنس این فرصت را خواهد داشت که قاصدی را نزد رومئو بفرستد و او را به ورونا بخواند تا همراه ژولیت که در نهایت از خواب مرگ گونه برخواهد خاست که به مکان امنی بروند.
ژولیت ناامید از تحقق عشقش و با هدف تنبیه و هشدار دیگران، مایعی را که لارنس به او داده مینوشد که مدتی او را همچون مردهای به خواب عمیقی فرومیبرد. خبر مرگ ژولیت در شهر میپیچد و مجلسی که برای ازدواج ژولیت با کنت پاریس برپا شده بود، به مجلس عزا بدل میشود. در همین اثنا نقشه لارنس برای ارسال خبر برای رومئو ناکام میماند؛ زیرا، جان که راهب دیگری است پیش از آن که بتواند پیغام را به رومئو برساند در خانهای که نوعی بیماری مسری در آن شیوع یافته و به امر حاکم قرنطینه شده گرفتار میشود. رومئو بیخبر از همه جا خبر نادرست مرگ ژولیت را از مستخدمش، بالتازار، دریافت میکند و پس از آن که سمی را از یک داروساز میخرد رهسپار ورونا میشود.
رومئوی دلشکسته و بیخبر، برای حضور در کنار پیکر ژولیت که در انتظار برگزاری مراسم تدفین، در کلیسا گذاشته شده حاضر میشود و در آن جا با کنت پاریس که برای گذاشتن گل بر مزار ژولیت آمده در گیر میشود و او را به قتل میرساند. رومئو جسد پاریس را به داخل مقبره کپیولتها میکشاند و در آن جا با پیکر ظاهراً بیجان معشوقش روبرو میشود. رومئو سم را میخورد و جان میدهد. دیری نمیگذرد که چهل و دو ساعت پایان یافته و ژولیت از خواب برمیخیزد و چون با جسد بیجان رومئو روبرو میشود، با خنجر رومئو به زندگی اش پایان میدهد. لرد مونتگیو، لرد کپیولت و حاکم ورونا سر صحنه حاضر میشوند و لارنس راهب کل ماجرا را برای آنها توضیح میدهد. حاکم که با جسد کنت پاریس که از خویشاوندانش است روبرو شده با یادآوری این که دشمنی دو خاندان مسبب این اتفاقات بوده لرد مونتگیو و لرد کپیولت را سرزنش میکند؛ آن دو که سخت اندوهگین اند سرانجام با یکدیگر دست دوستی میدهند و نفرت دیرینه دو خاندان با مرگ رومئو و ژولیت پایان مییابد.
*نه، نه، من گریه نمیکنم *
گریاههههههه گریاهههههه آخه چرااااااااا ¿¿
★ نتیجه چالش داریما ★
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
48 لایک
100 تاییمون مبارکککک 🥺😁🎉
عالییییییییی بود مث همیشه 🛐🛐💜
بک بده
زیبااا
من کتابشرو دارم 🥲💔✅️
ج.چ : گریه کیه ؟؟؟
من گریه نمیشناسم
باور کن از چشمام اشک جاری نمیشه ، داره سیل جاری میشه
تازه هواشناسی هم گفته تو خونه هاتون سنگر بگیرید ، احتمال یک سیل 1 ماهه به طور مداوم وجود داره
زیبا بود ولی گریمنگرفت
جال بود
کاورت>>>>
هعییی ویلیام شکسپیر..
توی نمایش نامش بیشتر دارن همدیگه رو صدا میزنن😅
ولی خیلی خیلی خیلی قشنگه...