درود(: “این رمان داستانی کاملا تخیلی است” کپی نکردیم(: و اینکه ببخشید اگه بعضی از شخصیت ها رو توی این پارت مزاشتیم به مرور زمان همتون وارد میشین(: این داستان رو من به همراه کاربر نادیا مینویسم(: “ناظر عزیزم تا اسلاید آخر برو لطفا”
شب بود! باد در میان شاخه های درختان خشکیده جنگل می وزید و صدای ناله گونه ای سر می داد. حقایقی قدیمی راجب جنگل بود. حقایقی که افراد کم عقل به آن خرافات می گفتند، اما هیچ کس چیزی راجب جنگل نمی دانست؛ راجب موجوداتی که پشت درخت ها و در سایه ها پنهان بودند. آنهایی که عقل داشتند فکر رفتن به جنگل را هم نمی کردند، اما هیچ کس خبری از سرنوشت افرادی که پا به جنگل می گذاشتند نداشت. آن شب ماه کامل بود و شبی ناخوشایند برای گرگینه ها اما آیا فقط گرگینه ها بودند؟!
آن شب ماه قرمز بود! برای اولین باز پس از ۱۰۰ سال!
امشب پس از صد سال نور ماه کامل از پنجره ای در ضلع غربی عمارتی که در وسط جنگل قرار داشت به دو ت…ا..ب…و..ت با رنگ قهوه ای سوخته و خاک گرفته می تابید.
ت......ا......ب......و......ت ها با صدایی گوش خراش باز می شوند و سکوت خانه را می شکنند، در همان زمان دخترانی با موهایی به سیاهی تاریکی شب و چشمانی خاکستری به درخشندگی نور ستارگان در تاب…و..ت ها خوابیده بوند!
در همان حال دختری به نام ماریا اسمیت که در شهری کوچک نزدیک جنگل زندگی می کرد به ماه خیره شده بود . حتی دختر هم متوجه خاص بودن آن شب شده بود . بادی وزید و بدن دختر به لرزش افتاد دختر آرام زیر لب زمزمه کرد : « امشب شب خ..وف..ن..اک.یه! »
دختر پنجره را بست و به سمت اتاق خوابش رفت.
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
21 لایک
با عذر خواهی فروان از زبان فارسی ارزشمندمون و فارسی زبانان کشورمون، چون واژه ی "خ..و..ن..آشام" رو اگه توی پست مینوشتیم امکان بود قبولش نکنن ما هم به صورت "ومپایر" نوشتیم🌷
ناظرش بودم واقعا جالب بود
کی پارت بعد میاد؟
انتظاار
انتظار زیااااد :))
در حال نوشتنه(":
نمیتونم صبر کنمممم :)))
عالی بود💗
فوق العاده بود🤍
واقعا استعداد فوق العاده ای توی نوشتن داری اجی🤩
واییییییییی خیلی خوب بود! خسته نباشید واقعا عالی بوددد مشتاقانه منتظر پارت بعدیم🌚✨️🎀🌾
مرسیییی (:
🍅💖🐶
پارت 2؟
به زودی
ممنون
نمیدونم چرا داستانا به پارت ۲ نمیرسن
این داستان فرق داره
ما هر طور شده به پارت ۲ می رسونیمش
عذرخواهی میکنم ولی ما وقتی داستانی رو شروع کردم حتما تمومش هم میکنیم
همونطور که قبلا هم گفتیم اگر صبر داشته باشین پارتای جدید هم منتشر میشن(:
فوق العاده زیبا ممنون که در این پارت بودم . مشتاقانه منتظر پارت بعد 💗✨❤️☁️
مرسی عزیزم🙂❤
ما هم خیلی خوشحالیم که شخصیت شما تو داستانمون حضور داره🙂❤
❤️
داستانت عالیه (:
مطمئنم میتونی یکی از
بهترین نویسنده ها بشی !🌷
همینجوری به کارت ادامه بده و
از خودت بهترین نویسنده رو بساز .🔮
با آرزوی موفقیت:لونا 🌷
مرسی عزیزم(:
خواهش می کنم