خانواده گانت

بچه ها اگر شما فقط فیلم هری پاتر دیده باشین به احتمال زیاد نمیدونین خانواده گانت کی هستن چون تو کتاب هری پاتر و شاهزاده دورگه ما با خانواده گانت آشنا میشیم ولی توی فیلم نه

خانواده گانت یکی از نوادگان سالازار اسلایترین بودن با اینکه سالازار یکی از بنیان گذاران هاگوارتز بود خانواده گانت به هیچ وجه به هاگوارتز نرفتن چون اونها به شدت از ماگل ها متنفر بودن و دلیل نرفتن اونها به هاگوارتز این بود که اونجا دانش آموزای ماگل داشت

با اینکه به هاگوارتز نرفته بودن اما جادوگرانی خوبی بودن

مارولو گانت که پدر بزرگ ولدمورت میشد بشدت فرد نژاد پرستی بود و همینطور فوق العاده کثیف بود و همینطور ثروتمند هم نبود پسر اون مورفین مثل پدرش بشدت رو خون خالصش تعصب داشت و به اذیت کردن ماگل ها میپرداخت

دختر مارولوو که اسمش مروپ بود چهره زیبایی نداشت و تو کتاب ششم فوق العاده زشت توصیف شده و همینطور مروپ همیشه مورد تحقیر پدرش قرار می‌گرفت و پدرش اون رو به چشم یک فشفشه( کسایی که خانواده جادوگری دارد ولی جادوگری بلد نیستن)

مروپ که همیشه اعتماد به نفس پایینی داشته عاشق یک پسر ماگل به نام تام ریدل میشه تام بسیار زیبا و همینطور ثروتمند بوده مروپ که عاشق تام شده بوده اما تام نه چاره ای نداشته به جز معجون عشق به تام این معجون میده و تام رو عاشق خودش میکنه

بعد از چند ماه مروپ باردار میشه اما اثر معجون از بین می‌ره و تام اونو ترک می‌کنه بعد اینکه تام اونو ترک می‌کنه اون بشدت مریض میشه و هیچ پولی نداشته و مجبور میشه قاب آویز ارزشمند اسلایترین به قیمت خیلی کم بفروشه مروپ که درد زایمانش شروع شده بوده پناه می‌بره به یتیم خونه و اونجا ولدمورت بدنیا میاد مروپ اسم اون رو تام مارولو ریدل میزاره و بعد اینکه مطمئن میشه ولدمورت زیبایی پدرشو به ارث برده میمیرن

ولدمورت تو یتیم خونه دست به کارهای عجیب میزنه که همه کسایی که اونجا بودن و اذیت می‌کرده و بعد از اون توسط دامبلدور به هاگوارتز می‌ره زمانی که تو هاگوارتز بوده پسری بسیار با ادب و درس خون میشه اما همیشه با چرب زبونی خودش معلم هارو گول میزنه که یکی از اونا پرفسور اسلاگهورن بود

ولدمورت زمانی که تو هاگوارتز بود همیشه در مورد اصل نصبش تحقیق میکرد. و آخر سر فهمید که از خانواده اصیل گانت پس می‌ره به سمت خانواده گانت اونجا داییش یعنی مورفین رو میبینه که انگشتر خانواده گانت دستشه ولدمورت داییش رو بیهوش می‌کنه و بعد چوبدستی اونو ور میداره و می‌ره پدر واقعی خودش یعنی تام و مادر بزرگ و پدر بزگشو به قتل می‌رسونه و بعد میاد خاطره الکی کشتن تام رو تو ذهن داییش جا می‌کنه و بعد اون داییش به حبس ابد در آزکابان محکوم میشه و همونجا هم میمیره و بعد اون ولدمورت انگشتر خانوادگیشون از دست داییش در میاره و اون رو به جان پیچ خودش میکنه

امیدوارم لذت برده باشین( ناظر جان رد نکن)