برام اهمیت نداره .
فضای سمی دادگاه ! رگه های عنبیه های قهوهای رنگام چیزی جز اضطراب را ثبت نمیکرد.همیشه فکر میکردم دادگاه و جرم جنایت برای آدم بد های فیلم هاست،از آن فیلم هایی که با همسرم میدیدم. الان باید احتیاط میکردم و در موردش فکر نمیکردم.
موهایم آنقدر بلند و ژولیده شده بود که تا اواسط گردنم میهمان بود،اتفاق های اخیر آنقدر پیچیده بود که روح کشته ام که هیچ...بدنم را هم تحقیر کرده بود.
احساس میکردم گوشواره فلزی رنگ سمت چپم زیادی سنگینی میکنه.لب هایم را گاز گرفتم،زخم های تکه تکه روی لبهایم جزو زیبایی های تلخ من بود!به رگ های برجسته دستان لاغر و رنگ پریده ام خیره شدم،چرا همه ی اینها تقصیر من بود؟
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
123 لایک
ماشالله هزار ماشالله واقعا خوب بلدی بنویسی هااااا
ترشی نخوری یه چیزی میشی😅
(حالا که ازت تعریف کردم یک بک هم بده🤣)
قربون شما 🥰
😊
ناظر دلقک بوده پست بعدی رو رد کرده یا واقعا چیزی داشته 🤡
یکم عاشقانه بود شاید بخاطر اون بوده
همه دلقکن فقط خودم خوبم یوهاها 😍😂🤧
عه؟🤨
ما اینیم دیگه 🤧یوهاهاها
ایجونم
فاسترخیلی کیوته🤝🏻
فاستر قربون تو میره🙏
🤭
سلاممم اقا شبح ددیی عهههه
شبح خفن
شبح جذاب
سلاممم
بله بله بلههه
فاستر جان امضا میدی
_دادن امضا
با افتخار
ایوللللل
نویسنده عالی هستییییی
قننقنقگی
گییالیلیلیلیللیبلیی
گیلگیلگیلی
عالیییییییی
اینقدر قشنگه هزار بار خوندمش
منم هزار بار میام اکانتتو نگاه میکنم فیض میبرم
نفهمیدم چی گفتی 🗿
هیچی ولش کن🤣😭
فاستر تو کامنت ها لبو شده
فکت:فاستر خجالتی بشه خودشم نمیشناسه💔