دیانا دلاریو 3

(بعد از اینکه گروه بندی ها انجام شد از زبان هری) دیانا عجب دختر زیبایی بود. ولی خیلی بدجنسه. از رون خواستم یکم بیشتر درمورد هاگوارتز بهم بگه

…..چند ماه بعد………. دیانا یکم دیر سر کلاس پروفسور اسنیپ رسید اما اسنیپ اجازه داد که بنشیند. یکی از پسر های گریفندوری با شکایت گفت: این عادلانه نیست که بین ما و اون فرق می زارید» اسنیپ گفت:دلیلی نمیبینم تو کار های من دخالت کنی. بعد کلاس دم دفترم منتظرتم» دیانا به پسر گریفندوری پوزخند زد و روش یک وردی اجرا کرد که باعث می شد پشت لباسش “من حد خودمو نمیدونم” ظاهر شود.

(در سرسرا از زبان هری) دیانا رفت پشت میز سلیترین نشست کنار دوستاش و هر هر میخندیدند. تمام روز ها حرکاتش رو زیر نظر داشتم. کسی دور و برش نمی پلکید ( منظور از کسی یک پسره )

از زبان راوی ولی سن هری یکم برای این کارا کم بود. هیرمانی تو گوش هری جیغ زد:هری. نمیشنوی!؟» هری به خوپش اومد و گفت:« من باید برم.» دیانا وقتی دید او رفت پشت سرش رفت. دراکو هم که دید دیانا رفت پشت سرش رفت. خلاصه سه نفر بدون اینکه خبر داشته باشن داشتن همدیگه رو تعقیب می کردن. هری برگشت پشت سرش رو دید. دیانا از کنارش رد شد و گفت:حواسم بهت هست پاتح» هری هنوز با اینکه دیانا با او خیلی بد رفتار می کر دوست داشت باهاش دوست بشه.