این یک رمانه برای پاتر هدا🙂
یکی بود یکی نبود. دختری مغرور جذاب به اسم دیانا دلاریو در عمارت دلاریو داشت زیر لب غر میزد و وسایلش را جمع می کرد. او امسال به هاگوارتز می رفت. خانواده ی دلاریو خانواده ی پر افتخار و بلند بالایی بودند و همینطور اصیل زاده بودند. دیانا همه چیز را درمورد هاگوارتز و جادو می دانست. والدینش زود تر برای او معلم خصوصی گرفته بودند و تقریبا همه چیز را درمورد جادو بلد بود. آقای دلاریو مهمون دعوت کرده بود و دیانا به همین دلیل داشت غر میزد.
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
22 لایک
عالی بود 😊
به داستانم سر میزنی؟
ببین داستانت قشنگه و به دلم نشست اما ایراداتی هم داشت
از دیانا خوشم اومد پس بخاطرش داستانتو دنبال میکنم زیبا
خوش حال میشم ایراد هاشو بهم بگی
اگه فالوم کنی تو چت خصوصی
نیاز به یک لایک دیگه و بعد میریم واسه پارت دو