قسمت ۱۷؟ این داستان: ماموریت غیرممکن با ناتاشا؟(توجه توجه، قسمت ۱۵ داخل نظرات قسمت ۱۴ قرار گرفته، به اونجا مراجعه کنید)
قبل از اتاق بازجویی: از دید ناتاشا: تونی به من سپرده بود تا اطلاعات این دختره رو درآرم. البته خودمم کنجکاو بودم تا بدونم از کجا اومده و چجوری انقد استعداد داره. میدونین برای چی صبا رو دستگیر کردن؟ نه؟ پسبزار بگم. روزی که فیوری من رو فرستاد به ماموریت تا از A.I.M اون پکیج رو بدزدم، صبا قرار نبود با من بیاد ، فیوری هم همش تلاش میکرد تا یه کاری کنه نیاد. ولی من با خودم بردمش. من هیچ وقت هیچ چیزی رو بدون بازکردن و نگاه کردن تحویل شیلد نمیدم. پس موقعه ای که در جعبه رو بازکردم. یک تلفن همراه قدیمی داخلش بود، با چند تا عکس از یه بچه و خانوادش. وقتی گوشی رو روشن کردم...... دیدم عکس صبا روشه. همون موقعه فهمیدم فیوری قصد داشت تا اطلاعات دموردش دربیاره حالا به چه دلیلی خدا میدونه. سو استفاده؟ تا آینده رو بگه؟ نمیدونم. جعبه رو با یه جعبه ی دیگه جایگزین کردم و تحویل مامور اونجا دادم. پس دزد پکیج مهم خودمم. رفتم خونه تا رمز این گوشی رو باز کنم و اطلاعاتی کسب کنم شاید این علامت سوال بالا سر این دختر بچه برداشته شد. هرکاری میکردم نمیتونستم هک کنم تلفن رو. رمزش هم حروف بود هم اعداد. یعنی چی؟! ولش کردم و رفتم سراغ عکس ها.
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک
عالیه 💫
به داستانم سر بزنید 🎍
اسمش :دخترک گمشده 🌷
پین؟
عالی ❤️