داستان ساخته شده توسط خودم
مامان بابای لیلی ، تصمیم گرفتن که لیلی رو تو ی مدرسه ی دیگه بذارن . لیلی شبانه روز گریه زاری میکرد. دلش برای خانم فیلی که معلم کلاس اولشون بود تنگ میشد . همینطور دوستاش .
9 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
داستانت عالیه (:
مطمئنم میتونی یکی از
بهترین نویسنده ها بشی !🌷
همینجوری به کارت ادامه بده و
از خودت بهترین نویسنده رو بساز .🔮
با آرزوی موفقیت:لونا 🌷
به کتابچه ی لونا نیز سر بزنید! 🧚♀️
داستانم / کتابچه ام :دخترک گمشده! 🌙
❤️❤️ خیلی ممنون 🩷🩷
خواهش میکنم 😊
خیلی بهم انگیزه دادی ❤️
خوشحالم 🌹
بک میدم