ناظر این داستان مربوط به هری پاتر و دسته بندی اشتباه نیست
'غار'
سوفی:همتون ساکت باشین'
ناگهان پای امیلی واتسون به یک تکه چوب خورد و پایش زخم شد ؛
در همین حال صدای زوزه گرگان بیشتر و بیشتر میشد که بدنبال مزاحمین مزاحمین میگشتند گویی انگار یکی از آنها چیزی میگفت ؛
"یک ساعت بعد"
دلین برو ببین رفتن ؟' دلین : آره رفتن'
ناگه رعد و برق ترسناکی زد و طوفان شروع شد همه جا تیره و تار بود ابرهای سیاه جلوی ماه را گرفته بودند و هوا بشدت سرد بود .
آنیتا:سررردهه ' نیا:اینسندیو' آتشی سوزان درست شد اما سرد کردن کل غار کافی نبود '
لورونا: راستی نارین نگفتی هارلی کجاست؟
نارین: هاا؟ آها ، خب راستی من خیلی گرسنمه چیزی برای خوردن داریم؟
سوفی:فعلا از سرما یخ نزنیم خوبه و نگفتی هارلی کجاست؟
نارین: عه خببب...چیزه
هارلی:من اینجام . .
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
29 لایک
درود!
مایل به چک کردن و حمایت پستام؟
پست اخرم زیاد بازدید نخورده!
ادمین گل، پین؟
لایک شد ممنون میشم داستانم لایک شده !
اسمش دخترک گمشده 🌷
اگه همه ی پارتای داستانم لایک شده «پنج تا فقط پارت داره فعلا» همه پارتای داستانتون لایک میشه 🌷
عالی بود 💛✨
ممنون
به به
عالییی🌹😉
مرسیی
عالی بود ✨
مرسی
تستت خیلی قشنگ و خوب بود ممنون میشم به تست و پستای منم یه سر بزنید:)
اثتیازام و از دست دادم میشه اگه دوست داری با اون قلب مهربونت کمکم کنی؟:)
عالی😐❤
ممنون
عالیی
راستی بک میدم🍄🐞
مایل به دیدن بیو و پستام؟