قسمت ۹؟ این داستان: لامبورگینی
سوار ماشین شدم یه لامبورگینی دو در بود. و من بلد نبودم درشو باز کنم، هعی گرفته بودم میکشیدم درو😂
تونی که نشسته بود، زد تو سرش و گفت: جارویس در و بازکن. مناومدمکناردر خودش رفت بالا!🫠 و من نشستم. تونی گفت: تاحالا تو این ماشینا نشستی؟ گفتمبه نظرت نشستم؟ جوابی نداد. تو راه بودیم و سکوت خیلی زیادی بود. که یهو یادم افتاد! کولسن هنوز توی زندانهههههه! سریع زنگ زدم فیوری. تونی گفت: چی شده ؟ چرا انقد استرس گرفتی؟ گفتم: فیوری جوابمو نمیدهههه. گفت: زنگ بزن ماریا. گفتم: شمارشو ندارم، تو زنگ بزن. گفت: جارویس زنگ بزن ماریا. جارویس زنگ زد و بعد زد روی آیفون. ماریا جواب داد بله. گفتم:سلام مامور هیل میشه لطفا به سرپرست فیوری بگین به من زنگ بزنه. همون لحظه صدای فیوری اومد که میگه چیکار داری؟ گفتم: فیوری سریعا به زندان مرکزی نیویورک برو، کادو دارم برات. تماس و قطع کردم . تونی گفت: توی زندان چه کادویی میتونی برای فیوری داشته باشی؟ گفتم: هرچی باشه برای فیوریه نه تو. سکوت کرد. رسیدیم به خونه ی تونی. پیاده شدم و دنبال تونی رفتم. جلوی در هپی وایساده بود، تونی بهش گفت: این بچه چند وقتی مهمونه ، بهش یه اتاق مجهز بده.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
11 لایک
پارت ۳۱مون نشه؟
سرم شلوغه... کمی فرصتمون نشه؟
اوکیه
جای خالی به معنای خونریزی... یا زخمه
خیلی خوب بود 🌟
بک میدم
پین؟!