داستان گمشده قسمت ⁵
آگوست کمی به فکر فرو رفت. ولی بعد بلند شد دستش را روی میز کوبید و گفت " ببین جیمی ؛ تو خیلی ضعیفی که میای جلوی د.شمن.ت از نقطه ضعفات میگی. واقعا متاسفم که خواستت برآورده نشد ولی من دنبال دعوا نیستم... در ضمن با هم سن های خودت دعوا کن چرا سال پایینی ها؟" و از در سالن اجتماعات خارج شد. راه خود را پیش گرفت . وقتی پله ها تغییر جهت دادند آگوست فقط خواست جایی دور از جمعیت برود. وارد راهرویی طولانی شد . همین که کمی از راهرو را رفت صدایی از آنطرف پیچ راهرو شنید. صدایی مردانه و غول مانند گفت"شنیدم پسری که گمش کرده بودی الان تو هاگوارتزه. " صدای دوم که صدای زنی بود گفت" نه ... خواهش میکنم لرد .. اون فقط یه بچه ست!" صدا آشنا بود!
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
11 لایک
تستات قشنگه...بک بده
مرسی🐛💚
عالییییی
فرند؟؛
مرسی🍀🐛
حتما!💚
بیو؟
لیا عم 11 infp
من هم ثنا شما میتونی آلکسیس یا اگنس صدام کنی INTJ هستم
اگه دوست داری میتونی توی نظرسنجی آخرم(تشکیل خانواده💚) شرکت کنی و عضو خانوادمون بشی🍀