الماس آبی پارت ⁵

#هیمادا_ازمرلدا در حال طراحی یه خونه بودم که مامانم وارد اتاقم شد و گفت هیمادا بلند شو وقته شه آماده شی ۲ ساعت وقت داری میخایم بریم گفتم کجا؟ گفت معلومه شو مد پیتر ویلسون گفتم چی؟ شو مد پیتر ویلسون اما گفتی اون حالا حالاها شک مد نداره که گفت یادم نمیاد همچین حرفی زده باشم حالا ام بلند شو و آماده شو منم بلند شدم و آماده شدم و خدمتکار اومدو حاضرم کرد و وارد پذیرایی شدم و گفتم من حاضرم ولی قلبم تند تند میزد و نمیدونم چرا

#لوکا_کوفین صبح وقتی کروسان ها رو به مردم تحویل میدادم و برمیگشتم تو راه یک ماشین دیدم که دختر مو مشکی رنگی دیدم نمیدونم چرا ولی حسابی عرق کردم واقعا نمیدونم چم شده در حال نواختن گیتار بودم که جولیکا وارد کابین شد گفتم چیزی شده گفت نه ولی پاشو کم کم حاضر شو گفتم برای چی اونم سریع گف یادت رفته امشب شو مد و مهمونی ورودیه پیتر ویلسون تو یادت رفته تا این گفت از تخت اومدم پایین و گفتم نه یادم هس حالا ام لطفا برو بیرون تا آماده بشم 2ساعت بعد تو سالن مدشن نشسته بودیم که متوجه شدم اون دختره که صبح دیدم اونجاس اصلا باورم نمیشد ولی ق.ل.ب.م تند تند میزد نه این غیرممکنه ولی اونم سرخ شده بود

#لوکی_اگرست وقتی اون چیتر(جرعت داری یه بار دیگه تکرار کن تا حذفت کنم😐) اون بالا راه می‌رفت داشتم حرص میخوردم و واقعا نمیدونم چطوری داشتم تحملش می کردم آخه اون چطوری انقدر خوب ژست می گرفت ژست هاش حسابی خوب بود که تعداد عکاس ها وسط برنامه ۲برابر شد همش میخاستم برم کتکش بزنم ولی مامانم دستمو محکم گرفته بود و بهم هشدار داده بود منم بیخیال شدم تا اینکه تو جشن سر میز ما اومد و حسابی هم مهربون بود اصلا انتظار نداشتم از طرفی قیافه مارینت وقتی دیدش عجیب غریب بود ولی دلم به رحم اومد و باهاش رفیق شدم

#هیمادا_ازمرلدا قبل از شام بود از سرجام بلند شدم و تصمیم گرفتم به سرویس بهداشتی برم و دستم بشورم وارد سرویس شدم و کارم انجام دادم که دیدم در قفل شده فریاد کشیدم که صدا آهنگ بلند شد فقط وحشت کردم و جیغ میزدم که بوی دود و نفت احساس کردم و فقط جیغ میزدم من تو سرویس گیر کرده بودم و هیشکی نبود و صدای آهنگ انقدر زیاد بود که هیشکی صدام نمیشنید که دیدم هوا پر دیده سرفه ام گرفته بود ولی حالم انقدر بد بود فقط فریاد می کشیدم و کمک میخواستم