ملکه پنهان شده

آماندا دختری بود که در شهر پنهان و جادویی زندگی می‌کرد . در واقع آنها آدم نبودند و راسی نام داشتند آنها کسانی بودند مانند انسان ها ولی بال داشتند و گوش های نوک تیز با قدرت های ماورایی. و هرکس که به سن ۱۵ سالگی می‌رسید مارک روی صورتش نمایان میشد

مارک رنگی بود که مقام اون راسی رو مشخص می‌کرد راسی ها مانند انسان ها بودند. و آماندا مانند بچه های یتیم بود ولی در آن شهر مکانی برای تمامی بچه های گمشده بود. آماندا هیچ وقت پدر و مادرش را ندید

امسال آماندا قراره که ۱۵ سالش بشه و مارکش رو دریافت کنه و در این سن برای هر کس که ۱۵ سالش است جشنی بزرگ بر پا میکنن. آماندا در یتیم خانه جشن تولدش را گرفت و ۱۵ سالش شد آماندا همیشه تنها بود و فکر می‌کرد با گرفتن مارک این اتفاق نیوفته

آماندا فردا به مرکز مارک دهی راسی ها رفت و صبر کرد همه ی بچه ها با خوشحالی بیرون میومدند و می خندیدند نوبت آماندا شد استرس داشت ولی وارد شد و نشست. کسی که اونجا بود با جادو مقام درون رو پیدا می‌کرد و مارک رو نشون می داد اول با چند ورد و بعدش نوری از سینه ی آماندا بیرون امد و مارکش معلوم شد.

خب چه رنگی هستم؟ .وای تو طلایی هستی! .این بده؟ .البته این نشان آدم های بدبخته باید پنهونش کنی. چجوری! میتونی از این پودر استفاده کنی. آماندا از اون پودر به صورتش زد و مارکش رو پنهون کرد و با گریه از اونجا خارج شد

وقتی به یتیم خانه برگشت همه منتظر بودن تا مارکش رو ببینن ولی اون چیزی نگفت و در اتاقش منتظر ماند تا زمان جشن ۱۵ برسه. .آماندا عزیزم؟وقت جشن شده باید بری. آماندا لباسش رو پوشید و رفت اونجا کلی ارسی هم سن خودش بود. آماندا با دختری به اسم نیسا دوست شد. .تو مارک نداری؟ .خب...نه... اوه اشکال نداره زودی میگیری! .مال تو چیه؟ .مال من ابیه. یهنی مقامم بالای مردم عادیه . . چه خوب!

...ملکه و پادشاه وارد می‌شوند... شیپور بزنید! . همه تعظیم کردند. .هی نیسا چرا مارکشون طلایه طلایی که خیلی بده. . شوخی میکنی طلایی سلطنتیه جز دختر گمشده ی ملکه هیچ کس اونو نمی تونه داشته باشه. . آماندا خشکش زد . از میان جمعیت فریاد زد من دختر شما هستم!!! ملکه و عالیجناااب!! .همه به آماندا خیره شدن . . پادشاه دستور داد که آماندا را پیش آنها ببرند

چطور جرعت کردی این حرفو بزنی؟ تو حتی مارک نداری؟. .آماندا صورتشو پاک کرد و مارک طلایی رو نشون داد همه خشکشون زده بود. جشن را تعطیل کردن و آماندا همه چیز را برایشان تعریف کرد ملکه و پادشاه ماه بعد آماندا را جانشین اعلام کردند و پایان...