ناظر تورو خدا رد نکن ۴ بار رد شده اگه رد کنی گریهههه میکنمممم💔💔💔 کپی ممنوع خودم نوشتم
من در خانه تنها بودم، گرسنم شد و رفتم توی آشپزخانه ، و در یخچال را باز کردم ، و یک خوراکی برداشتم و روی مبل نشستم . و تلویزیون دیدم ، چند ساعت شد و خانوادم نیومدند نگرانشون شدم و به مامانم زنگ زدم، مامانم گفت تو راه خونه ان ، یک ساعت گذشت ولی هنوزم نیومدند ، فکر کردم مشکلی براشون پیش اومده و دوباره به مامانم زنگ زدم، ولی اینبار جواب نداد رفتم توی اتاقم تا یک پتو بردارم ، وقتی پتو رو برداشتم یک کاغذ زیرش بود ، توی اون کاغذ نوشته بود « اونها هیچ وقت بر نمی گردند » فکر کردم کار برادرم و خندیدم ، ناگهان یک بوی بدی از زیر زمین اومد ، رفتم توی زیر زمین و چیزی رو دیدم که نباید می دیدم...، اونها جنازه ی مامان و بابام و برادرم بودن که خفه شده بودن!
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
33 لایک
آخری رو بیشتر دوست داشتم، نشون میده که آدم برای پر کردن نیمه خالی قلبشون هرکاری میکنم. این نشون میده که احساسات چقدر قدرتمنده...
عالییییی
آخرییییییی چی بوددد
یک شب رفتم خونه ی دوست دخترم، وقتی میخاستیم بخوابیم من یواشکی بغلش کردم، اون با تعجب به من خیره شد و من بهش لبخند زدم، اون لحظه خیلی رمانتیک بود ، من عاشق دوست دخترمم و میخواستم وقتی مردم با کسی وارد رابطه نشه ، برای همین چاقو ای که دستم بود رو کردم تو دلش و روحش رو با خودم بردم به آسمان
ممنون🗿🙂
خواهش❤️💖💖
حتما ادامش هم بده
عالییی بود ممنون از تست خوبت
💖💖❤️❤️❤️
پدرش بود؟
یعنی شخص اول داستان نمیدونست که خانوادشو کشته؟
نه، یکی خانوادشو کشته بود بعد گذاشته بود تو انباری
انباری نه ، زیرزمین
ممنون
این پیام فقط جهت حمایت از شما میباشد🥲🖤
❤️^_^
🙂✨️
عالییییییییییییییههههههه
مرسییییییییییی💖💖💖💖
اگه بخونم خوابم نمیبره🌹.
🌹خیلی هم ترسناک نیس🌹
عالییییییییییی
مرسیییی💖💖
INFJ ازت خواهش میکنه بازم بزاری INTP...! ☹️💟
حوصله ندارم هروقت حوصله داشتم میسازم🌝