خب خیلی سم بودن گفتن بذارم😂 انصافا واسه اس ۱ و ۲ دلم سوخت😂😂😂
واییییی😂😂😂😂😂
بعدش تو خواب فهمیدم خوابم بیدار که شدم عصبااااانی😂
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
60 لایک
یه بار خواب دیدم داریم میریم توکیو و یهو ماشین پنچر شد پیاده شدیم رفتم روی سکو تومیوکا رو دیدم بهم چشمک زد بعد شینوبو اومد سه نفری باهم حرف زدیم و سلفی گرفتیم خعلی توکیو خوش گذشت😂😂
چه بگویم خدااااا😂🤣🤣🤣💔
من؟ خواب دیدم هریپاتر و شرک دارن عقد میکنن، هری قشنگ آرایش کرده، شرکم یه دست کت و شلوار نو پوشیده، منو هالک هم منتظریم عاقد که باب اسفنجیه بیاد🌝
جررررر😂😂
کلا کودک درون من کودک osکولیه🐸🤝🏻
بک میدهم
من یه بار خواب دیدم گشنمه ناگهان داخل لونه مرغ ها ظاهر شدم دیدم یه خربزه زندانی شده کمکش کردم بیاد بیرون اون هم برای قدر دانی گذاشت بخورمش کلی راه رفتم تا به حوض رسیدم البته اندازه یک بند انگشت بودم و هندونه اومد انتقام خربزه رو بگیره منم کشتمش ولی چون قوی بود از خون ریزی زیاد بی هوش شدم که دوستم منو برد پیش پیاز تا درمانم کنه بعد با لشکر سیر ها جنگیدیم
ای جان😂
اتگار تو قبل خواب یه چیزی خوردی😂😂😂
من ارمی نیستم و زیاد اعضای بی تی اس و نمیشناسم «قصد هیت ندارم»
اما یه بار خواب دیدم که عضو پنجم بلک پینکم و با اعضا بیرون بودیم بعد دو نفر اومدن که من نمیشناختمشون از لیسا پرسیدم که اونا کین لیسا یه نگاهی کرد و گفت : تهیونگ و جانکوک دیگه اعضای بی تی اس» من حتی نمیدونستم که تهیونگ و جانکوک کین « تازه کیپاپر شدم و ارمیا قصد هیت ندارم» بعد دیگه که از خواب پاشدم همون لحظه توی گوگل سرچ کردم تهیونگ و جانکوک از اونجا بود که فهمیدم اعضای بی تی اسن.
@;𝙎𝘢𝘵𝘰𝘳𝘶
عزیزم؟سریال تعریف میکنی؟
_____
فیلم سینماییه🌚🗿
همهخوابامعنیدارن،خوابایمن:
ادامه:
بعد از اینکه حرفام تموم شد گفتن عیب نداره مهم اینه که از دست ولدمورت در رفتی
بعد رون دف میزد و این سه تا هم اون وسط میرقصیدن چرا چون من گیر ولدمورت نیوفتادم:/
رون دف میزد...
آره:/
ادامه: با یه قیافه گیج بهم زل زد
منم همینطوری جلوتر میرفتم که دیدم جمعیت خیلی زیاده و راه بسته شده و نمیتونم برم اون ور پل
هیچی دیگه دست از پا دراز تر برگشتم
دوباره سریع میرفتم تا ولدمورت منو نبینه ولی دید و از قضا فهمید منم
چوبدستیش رو گرفت سمتم و داد زد بگیرینشششششش و افتاد دنبالم
اینجا بود که یه مرد روستایی اومد جلو و ولدمورت رو هل داد و گفت هویییی چته
بعد منم دیگه دور شدپ و برگشتم پیش رون و اون سه تا زن روستایی و بهشون گفتم که نتونستم برم اون چیزو بیارم و ولدمورت رو دیدم اینا
بعد از اینکه