ناظر تو رو خدا منتشر کن معرفی رمانم دوروز طول کشید🥲
خب همه چیز از اون روزی شروع شد که قرار شد برم هاگوارتز.زندگیم با بقیه ادما فرق داشت و قرار بود با رفتن به این مدرسه جادوگری تغییرکنه. من اِما هستم؛ اِماوینسلت.من یه اصیل زادم و پدرم بعد از اینکه بدنیا بیام مرد و با مادرم زندگی میکنم .یه نا پدری به اسم سوروس اسنیپ دارم ؛اون یکی از استاد ها و پروفسور های هاگوارتز هستش .اخلاقش و دوست ندارم خشک سرد و کم حرف.
خب گفتم هاگوارتز ؛هاگوارتز یه مدرسه جادوگری که اصیل زاده ها و ماگل زاده ها و دورگه ها رو می پذیره و به اون ها جادو و کاربرد های اون رو به اونها یاد میده .پایه هاش از سال اول که ۱۱ سالت بشه شروع میشه وقتی ۱۱ سالت شه اگر خوشانس باشی برات یه نامه میاد ازطرف مدیر مدرسه و به اونجا دعت میشی.خب شاید براتون سوال شه من گفتم ۱۱ سالگی و الان ۱۳ سالمه و هنوز به اونجا نرفتم!؟
راستشو بخواید باید بگم موضوع اینکه من برام نامه اومد اما مادرو سوروس مخالفت کردن. مامانم میگه که من بابقیه فرق دارم و اونجا برای من خطرناکه ،چون من چیزی دارم که اونا ندارن.خودم خیلی برام سوال شده بود که چیه که منو متفاوت میکنه؟بارها تلاش کردم اما فایده نداشت ،هیچ کس هیچی نمیگفت اما خودم دوچیز رو داشتم که کمی به جواب نزدیکم میکرد یکی گردن بندی که یه انگشتر ازش آویز بود ویه راز که بعدا متوجه میشید .
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
18 لایک
@ℒℯ𝓃𝒴
تنک اجیی جونن💖😘
______
💗💗🫂🫂
@ℒℯ𝓃𝒴
سلام اجیی جون خوبم .توخوبی♥️🤍
______
خداروشکر
مرسی قشنگم منم خوبم💗
💗
داستانت خیلیییی خووووبهههه🤩🤩خیلی خوشم اومد ازش🤍🤍✨✨
تنک اجیی جونن💖😘
سلاممممم آجیییی
چطوری؟
سلام اجیی جون خوبم .توخوبی♥️🤍