💛درد پارت ۸💛

بالاخره وقتی درخشش نور تموم شد متوجه ی یه دختر کنار دیوار شدم و پریدم طرفش. من: تو کی هستی؟ اینجا چیکار میکنی ؟ دختر: من اسم.......مم آدریانا ست. من: خب چرا ترسیدی ؟ ریناروژ: تو ....... که یهو حرفش قطع شد چون... آدریانا: شما پسری به اسم آدرین می‌شناسید؟ من دنبال اون میگردم، شما نمیدونید کجاس؟ من برای چندلحظه تو شَک بودم. اون چرا دنبال من میگشت؟ که با صدایی از افکارم بیرون کشیده شدم..........

☝☝☝☝☝☝

ببخشید به خاطر اسلاید قبل😔 چون اینجوری بود.

من: بانوی من واقعا میخوای ببریش؟ ما نمیشناسیمش.لیدی باگ: ولی من میخوام بهش کمک کنم . من: چرا؟ که یهو دیدیم آدریانا زمین افتاد و به خودش میپیچید. چراشو نمیدونم . بعد موهای لیدی باگ بنفش بلند و چشماش نقره ای و ماه ی وسط پیشونیش اومد. خیلی تعجب نکردم با این اتفاقات! یهو...............

بچه ها یعنی آدریانا کیه؟ با آدرین چیکار داره؟ آیا کت نوار میتونه به موقع آدرین بشه؟ تو پارت بعد میفهمیم ❤👋👋👋👋