راز پنهانpArT1

از خواب پریدم و داد زدم : وای!بالاخره ۱۳ سالگی و البته نامه ی هاگوارتز جدید سریع از پله ها پایین اومدم که مامانم داد زد: آروم تر !خواهرت خوابه منم با نا امیدی از آخرین پله پایین اومدم و روی صندلی نشستم مامانم گفت :ویولت، خواهرت قراره بیاد هاگوارتز. پس حواست بهش باشه. حالا هم برو و آروم خواهرتو بیدار کن از پله ها بالا رفتم و رسیدم دم در اتاق خواهرم و وارد شدم آروم در گوش خواهرم گفتم : لیلی ! بیدارشو! داریم میریم کوچه‌ ی دیاگون داشتم از اتاقش بیرون میرفتم که لیلی از خواب پرید و داد زد : چرا مند از خواب بیدار کردی! داشتم خواب شاهزاده ی رویاهام رو میدیدم . هری پاتر ! فردا قراره ببینمش . وایسا ‌. اصلا چرا دارم برای تو تعریف میکنم . اصلا با اجازه ی کی اومدی تو اتاق من؟ من گفتم : با اجازه ی مامان . اگرم با من مهربون باشی به هری معرفیت میکنم لیلی داد زد : چی! مامان گفته بیای تو اتاقم ! مامان!(مامانشو صدا زد ) داشت از در اتاق میرفت بیرون که یهو وایساد و گفت : تو کی هستی که هری پاتر بخواد باهات دوست باشه . قطعا از من خوشش میاد ( لیلی نمیدونه هری و ویولت باهم دوستن ) و به راهش ادامه داد. داشتم فکر میکردم و با خودم صحبت می‌کردم و در همین حین صدای داد داد لیلی رو می‌شنیدم تا اینکه مامانم صدام زد : ویولت! ویولت! بیا پایین کارت دارم آروم رفتم پایین و گفتم : بله مامان چی شده ؟ مامانم گفت : دیگه بدون اجازه ی خودش تو اتاقش نمیری حتی اگه منم اجازه بدم . باشه ؟ گفتم: باشه بعدم مامانم گفت : لیلی ، ویولت ، برید لباساشون بپوشید بریم کوچه ی دیاگون

لباساشون پوشیدیم و با پودر جادویی به کوچه ی دیاگون رفتیم رداها و وسایل نو گرفتیم تا وقت این شد که لیلی بره و چوبدستی بگیره مامان و بابام بهمن گفتن که برم بچرخم تا کارشون تموم شه داشتم راه می رفتم که هرماینی رو دیدم رفتم پیشش و گفتم : سلام هرماینی خوبی؟ هرماینی هم در جواب گفت : سلام خوبی؟ من که خوبم راستی دیدی یه عده ای هستن که میگن که لیلی تورو اذیت می کنه. خب حقیقته . زود تاییدش کن من گفتم : نه . این درسته که لیلی با اینکه دو سال از من کوچیکتره اذیتم میکنه اما دوست ندارم زندگیو از یازدهمین تولدش براش جهنم کنم هرماینی گفت : آفرین به تو ! گفتم : مامان بابام اومدن ! من دیگه میرم هرماینی گفت : باشه تو قطار میبینمت _ خدافظ خدافظ عکس ویولت بالای صفحه 👆👆

اونشب خوابم نمی‌برد داشتم فکر میکردم که اگر دراکو و لیلی باهم دوست بشن، چه غوغایی برپا میشه................

ناظر ترووووووخدااااا منتشررررررررررررر کننننننننننننننننن