5 اسلاید صحیح/غلط توسط: ༺LadyZ༻ انتشار: 10 ماه پیش 96 مرتبه انجام شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
رمان ادرینت به دنبال سرنوشت پارت 5 و 6
سلام دوستان اینم از پارت های 5 و6 امیدوارم خوشتون بیاد
🌺رمان ادرینت به دنبال سرنوشت🌺
پارت 5
❤با دیدن اون صحنه...
(والپریون🐍):وقتی تبدیل شدم و رفتم با اکوما تیز ها بجنگم
زمان فرصت دوباره رو فعال کردم بعد دیدم لیدی باگ داشت از رو برج ایفل میوفتاد و ادرین هم تو قفس زندانی بود
سریع از فرصت دوباره استفاده کردم
برگشیم به قبل اینکه لیدی باگ بیاد
یهو دیدم کریسالیس به یک سمت رفت رفتم دنبالش
(رفت به همون جا که ادرین مرینت رو برد مخفی کرد)
🐍:دیدم مخفی شد پشت یه ماشین بعد دیدم ادرین یهو پیداش شد و اون خواست یه چیزی رو بندازه جلو پای ادرین سریع پریدم و اون جیز رو از دستش گرفتم و محکم پرتش کردم به یه جای دور و بعد درحالی که باهاش مبارزه میکردم به ادرین گفتم فرار کنه و بعد به بقیه قهرمانا رو صدا زدم
💎لیدی باگ و کتنوار پیداشون میشه و کتنوار خواست از پشت سر کیریسالیس رو گیربندازه و پرید و پنچش رو فعال کرد و خواست زیر پای کریسالیس ولی اون پرید و جاخالی داد
وپنجه کتنوار به تیر چراغ برق خورد
❤درحالی که داشتیم میجگیدیم
(از اون هدفون ها که میزنن به گوششون و به تماس تلفنی جواب میدن لیدی باگ و همه قهرمان ها ازونا تو گوششون هست پس وقتی صداشون میزنه یعنی با اون هدفونه با بقیه در تماسه)
❤همون لحظه به کاراپیس و وسپریا و مینو توراکس گفتم
بیاید اینجا بهتون نیاز دارم تا کریسالیس رو شکست بدیم
اکوما تیز هارو بسپارید به بقیه
🐢🐝🐮داریم میایم
کیریسالیس دوید سمت لیدی باگ که بهش حمله کنه
کاراپیس اومد جلو و سپر رو فعال کرد
❤ ممنون کاراپیس خیله خب به یکم شانس بیازداریم💕 لاکی چارم💕
وات؟یه بطری روغن🤔باید باهاش چی کار کنم؟
چشمامو بستم و فکر کردم...اها فهمیدم
دویدم سمت کریسالیس کتنوار داشت باهاش میخنگید
بلند گفتم کت وقت اجرای نقشست
🖤اوکی فهمیدم
❤کت زود پرید کنار
منم با لگد رفتم تو صورت کریسالیس😝
دو متر پرت شد عقب و خورد به دیوار
منم دویدم سمتش
تا خواست بلند شه روغن رو ریختم زمین
اونم سرخورد بعد به مینو تو راکس (اگه اسماشونو اشتباه نوشتم بهم بگید)علامت دادم اونم دوید و اومد و دست های کریسالیس رو محکم گرفت تا نتونه تکون بخوره و بعدش وسپریا خواست نیشش رو بزنه بهش که ...
یکدفعه همه مون با یه باد شدید پرت شدیم عقب
برگشتم نگا کردم دیدم که یک نفر با صورت کاملا پوشیده شده و بال های بزگ جلومون ظاهر شد یه میراکیلس داشت (همون کرکس شرور بود)
تا خواستیم بهش حمله کنیم کریسالیس رو برداشت و از اونجا رفت
اکوما ها خنثی شدن و مردم به حالت عادیشون برگشتن
همه قهرمان ها تعجب کردن و بعد برگشتن پیش لیدی باگ
🖤🐮🐝🐢اون دیگه کی بود؟🤔
❤نمیدونم
فعلا باید همه چیرو درست کنم بعدا دوباره همدیگه رو میبینیم
لاکی چارم رو انداخت بالا و میراکیلس لیدی باگ💕
همه چیز به حالت عادی برگشت
خیلی ممنونم که همیشه به من و کتنوار در شکست دادن شرور ها کمک میکنید شما واقعا لیاقت ابر قهرمان بودن رو دارید😊
همه قهرمانا :وظیفه مون بود جنگیدن درکنارت برای ما باعث افتخاره
❤فعلا خداحافظ دوباره میبینمتون
زود رفتم جایی که ادرین گفت اونجا پنهان شم و به حالت عادی برگشتم یهو سرم خیلی درد گرفت
🖤از بقیه ابر قهرمانا خداحافظی کردم و توی کوچه خلوت به حالت عادی برگشتم
💛سریع رفتم به محلی که مرینت اونجا مخفی شده بود
یعو دیدم افتاده رو زمین و دستاشو گرفته رو سرش
رفتم پیشش و گفتم .مری😨چیزی شده؟
💙ادرین اومد و یکدفعه سردردم ازبین رفت
ا..اره حالم خوبه
💛مطمعا باشم که خوبی؟
💙اره حالم خوبه نگران نباش😁
💛خیله خب پس بیا بریم الیا و نینو رو پیدا کنیم و برگردیم خونه
💙باشه
💎بعد برگشتن به خونه
💙رفتم تو اتاقم و پریدم رو تخت
وای روز افتضاحی بود
🐞 مرینت ببینم تو دلیل اینکه سرت یهو درد گرفت رو نفهمیدی؟
💙نه تیکی
اصلا نمیدونم چرا اینطوری شدم
حتما به خاطر اینکه مریض شدم
(💎نه مریض نیستی این یه ربطی به جادو داره
بعدا میفهمید منظورم رو...)
🐞مرینت با لباس های بیرونش خوابش برد روش پتو کشیدم
و رفتنم نشستم بالا سرش
(در ذهن تیکی:نکنه سردرد مرینت ربطی به اون فرد با میراکیلس عجیبش داشته باشه؟...بعدا این موضوع رو با بقیه کوامی ها مطرح میکنم )
💎و تیکی هم خوابش برد
🌺رمان ادرینت به دنبال سرنوشت🌺
پارت 6
💎فلش بک به زمانی که کرکس شرور کریسالیس رو نجات داد
👤(تو ذهنش : این دختره یه کارو نمیتونه درس انجام بده بعد میخواد شرور جدید باشه)
بردمش به خونه ای که تازه خریده بودم
💎 قبلش با خانوادش زندگی میکرد ولی الان یه خونه خریده و به خانوادش گفته میخوام خونه جدا داشته باشم
👤 تغیر شکل دادم وگذاشتمش رو کاناپه
و رفتم تو اشپز خونه که یه چیزی برای خوردن اماده کنم
نمی دونم چرا وقتی نجاتش دادم یه حس عجیبی داشتم
همین طور که تو فکر بودم و داشتم یه غذایی اماده میکردم یدفعه حس کردم یکی دست گذاشت رو شونم
برگشتم دیدم لایلاس
خب پس بهوش اومدی
لایلا: اره ولی یهچیزی میخوام بگم
اونموقع که داشتم با اون قهرمانای احمق میجنگیدم تو کدوم گوری بودی؟
👤 من قرار بود نقش قهرمان جدید رو بازی کنم نه همدست تو
ولی تو نتونستی کارتو درست انجام بدی و در نتیجه مجبور شدم از یه ماسک که کل صورتمو پوشونده بود استفاده کنم و نجاتت بدم 😒 باید دنبال راهی بگردیم که تو قوی تر بشی فهمیدی
لایلا: یه جوری حرف میزنی انگار من بودم که اومدم سراغ تو
کمک منو نمی خوای پس من ازاینجا میرم و تو هم به راه خودت ادامه بده
💎خواست بره بیرون و تا در رو باز کرد اون دوتا هیکلی های قلدر جلوش ظاهر شدن
👤تو هیچ جا نمیتونی بری
تنها به این دلیل ازت خواستم بهم کمک کنی چون خودم نمیتونستم از معجزه گر پروانه استفاده کنم
اگه میتونستم طلسم معجزه گرمو خنثی کنم دیگه نیازی به تو نبود
من از تو هم قدرتمند ترم پس بهتره اون کاری که بهت میگم رو بکنی
لایلا: باشه(تو ذهنش :ولی من انتقام میگیرم)
💎پایان فلش بک
💎روز بعد در مدرسه
🧡هی دختر
💙بله
🧡اون پسره رو تاحالا تو مدرسه دیده بودی؟
💙نه تا حالا ندیده بودمش
وایسا بینم داره میاد سمت ما؟
🧡اره فکر کنم
💛با نینو داشتیم حرف میزدیم که دیدم یه پسره نزدیک الیا و مرینت شد
هی نینو اون پسره دیگه کیه
🤎نمی دونم تا الان ندیده بودمش
وایسا ببینم
داره میره سمت مرینت و الیا😡
💛اره زود باش بیا
👤سلام خانوما
💎به مرینت نگا کرد و گفت
👤ببینم شما باید مرینت دوپن چنگ باشید درسته؟
💙ا...اره و شما کی باشی؟
👤من پیتر سانچز هستم
ببخشید یه لحظه میتونم باهاتون درباره یه چیزی خصوصی (منظورش اینکه الیا بره)صحبت کنم ؟
💎همون لحظه ادرین اومد جلوی مرینت وایساد
💛خب ببینم تو دیگه کی هستی بچه سوسول
👤به کی میگی سوسول
من با تو کاری ندارم با مرینت کار دارم
💛بکش کنار بچه پرو اولا که این خانوم نامزد داره همین جوری مثل چی میای و میخوای باهاش خصوصی حرف بزنی
بعدش هم تو حق نداری اسمشو صدا بزنی خیلی میخوای احترام بزاری باید بگی خانم دوپن چنگ
فهمیدی داش😡
👤بروبابا بچه سوسول تویی نه من اصلا تو کی باشی که یه دفعه میپری وسط؟
(وانمود میکنه ادرین رو نمیشناسه)
💛من ادرین اگرست پسر گابریل اگرست مدل معروف پاریسم و مری هم نامزدمه و به زودی ازدواج خواهیم کرد
💙😳
💛بینم تو مشگلی داری ؟
👤خب که چی منم یه بچه پولدارم الان داری پز میدی
💛کی حرف پول رو زد داش دارم میگم یه بار دیگه نزدیک مرینت من بشی میفرستمت اون دنیااا
💎وقتی که ادرین داشت با پیتر دعوا میکرد یهو مرینت دوباره سردرد بدی گرفت و نشست زمین و با دست هاش سرشو گرفت
💛با پسره بدجور داشتیم دعوا میکردیم که الیا گفت
🧡با شمام بسس کنید نمیبینید مرینت حالش بد شده؟
💛برگشم دیدم مرینت نشسته رو زمین و بادست هاش محکم سرشو گرفته
(در ذهنش :اخه چرا با این عوضی دهن به دهن شدم)
نشستم پیشش و گفتم مری معذرت میخوام نباید دعوا میکردم
ببینم سرت درد میکنه؟
💙نه ادرین تقصیر تو نیست
سردرد ساده است الان خوب میشم نگران نباش
💛ولی فکر نکنم یه سردرد ساده باشه بیا ببرمت دکتر
💙نه نیازی نیس....اه چرا اینقدر سرم درد میکنه
💛 دستشو گرفتم و بلندش کردم بردمش سوار ماشین شد و منم به اقای داماکلیس گفتم که مرینت حالش خوب نیس
بعد مری رو بردم دکتر
👩🏻⚕️اقای اگرست متاسفانه دلیل سردرد رو پیدا نکردیم ولی این دارو هارو تهیه کنید و بهش بدید امیدوارم حالش خوب بشه
💛باشه ممنون از کمکتون
مرینت رو سندلی نشسته بود رفتم پیشش و گفتم مری حالت خوبه؟
💙اره الان حالم بهتره
💛میگم ازدست من ناراحتی؟
💙معلومه که نه
💛مری راستشو بگو
اگه ناراحتی باید بگم که دوست ندارم کسی مزاحمت بشه اگه بلایی سرت بیاره چی
💙گفتم که ناراحت نیستم فقط بهتر بود چیزی بهش نمیگفتی من خودم میدونم وقتی یکی میخواد مزاحمم بشه چیکار کنم
💛ولی به هرحال من باید مراقبت باشم
لطفا اگه دوباره مزاحمت شد بهم بگو و تنهایی جایی نرو
💙باشه
💛دستشو گرفتم و بلند شد و بهدش با ماشین رسوندمش خونه
به مادر و پدرش گفتم که بردمش دکتر و الان حالش بهتره و دارو های مرینت رو دادم بهشون
واقعا معذرت میخوام من باید مراقبش میبودم
💝سابین👔تام:
نه ادرین تو پسری خیلی خوبی هستی نیاز به معذرت خواهی نیست تقصیر تو نبود
خیلی ممنونیم که از مرینت مراقبت میکنی و دوستش داری
💝به مادرت امیلی سلام برسون
💛چشم حتما
خدانگهدار
💎چند ساعت بعد _اتاق مرینت
گوشی مرینت زنگ میخوره
💙الو؟
سلام الیا
🧡سلام دختر
حالت خوبه؟
💙اره سرم دیگه درد نمیکنه
🧡خوبه پس میای با دخترا بریم سینما؟(منظورش از دخترا =جولیکا .رز.میلن.الکس. زویی .سابرینا)
💙باشه الان حاضر میشم میام
🧡خوبه پس بیا به پارک بغل خونتون همه اونجا جمع میشیم بعد میریم
💙باشه
💎گوشی قطع کرد
حاضر شد و با دخترا رفتن سینما
بریم به بعد سینما که مرینت داشت برمیگشت خونه
💙شب شده بود با دخترا خداحافظی کردم
داشتم برمیگشم خونه و یک کوچه با خونمون فاصله داشتم که یدفعه...
پایان پارت 5 و6😜
5 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
وای خدا عالی بوددد 😀
ج چ : تیان 😂
مرسی خوشحالم دوست داشتی
تیکییه😑💔
هانیه + تیکی
عالی
عرررررر خیلی خوبههههههههههنیتزعهنبنزنزخن😐😂❤
ممنون که خوندییی🤝🏻😂🥺😍 خوشحالم دوست داشتی
😊😊
مال من شد پلیر😂😂
😂
ج.چ :
نوین ، نورو + یاسین = نوین .
😊😊
عااالیییی بود رمانت . 💞💞❤❤😘😘
فقط کرم داری جای حساس قطع می کنی ؟؟ 😁😁
بله ای ام عه یک عدد میراکولر کرمو🤣🤣🤣😂😂😂😂
ممنون خوشحالم رمانم رو دوست داشتی💓
حداقل اسمی که از مال تو دراومد از مال من با مفهوم تره😂
مال من شد تینب😂
🤣🤣😆😆
من دمانت رو کامل خوندم لطفا پارت بعدییی . 🥺🥺🥺🥰🥰
خوشحالم دوست داشتی رمانم رو تا پارت 9 و 10 دادم و پارت 11 تو برسیه به محظ اینکه منتشر شد پارت 12 رو میزارم
ممنونمممممم . ☺☺😘😘
عالی
ممنون