خود*شیفته 1 Selfish

داشتم اتاق جدیدمو میچیدم از وقتی که اومدیم سئول 1 روز می گذره و فردا قراره به دبیرستان جدیدم برم. خب من اما هستم تازه به کره اومدم و امیدوارم این مدرسه خوب باشه چون اصلا خاطرات خوبی با مدرسه ی قبلیم ندارم (پارت های بعدی بیشتر با این خاطرات آشنا می شید.)((مامان اما = اما+))=اماااا شام حاضره بیا سرد شد +اومدممممم ((سر میز هنگام غذا خوردن ))+بابا کجاست؟=رفته شرکت رئیسش کارش داره +اهااا =ببین اما فردا.......حرفشو بریدم+من دوست نمی خوام من ی دوست واقعی داشتم اونم موند ایتالیا بقیه هم قلابیه(امی ایتالیاییه)با حرص پاشدمو رفتم اتاقم توی تختم دراز کشیدم هندزفرم رو گذاشتمو به اهنگ گوش دادم تا خوابم برد......................

((صبح روز بعد)):صبح با الارم گوشیم پا شدم لباس فرممو پوشیدم موهامو باز گذاشتم و رفتم میز صبحونه +صبح بخیر = صبح بخیر +بابا هنوز برنگشته؟=نه خیلی دیر اومد و هنوز خوابه . بعد از خوردن صبحانه پیاده رفتم به سمت مدرسه . راه کوتاه بود برای همین پیاده می رم . وقتی رسیدم مدرسه رفتم اتاق مدیر ((مکالمه بین مدیر مدرسه و اما))(مدیر مدرسه^)^خوش اومدی دخترم تو دانش اموز ایتالیایی هستی درسته؟+ممنون بله . ^خب کلاست طبقه بالاست .+ممنون. .................

هنوز زنگ نخورده بود برای همین رفتم کافتریای مدرسه ی اسپرسو خریدمو و روی ی صندل کافتریا نشستم و کلمو کردم توی گوشی همینطور توی اینترنت ور می رفتم که .....................

که هفت تا پسر اومدن نشستن میز بغلی من بهشون نگاه نکردم که فکر نکنن دلیل خاصی داره.همینطور سرم تو گوشی بود ولی نگاه سنگین ی نفر رو روی خودم حس کردم که................

زنگ خورد و رفتم کلاسم (معلم*)سلام دخترم خودتو معرفی کن +من اما هستم . می تونی پیش لیا یا جونگ کوک بشینی. رفتم پیش لیا نشستم . معلم درس رو شروع کرد غرق سخنان معلم بودم که اون لیائه گفت:&خوش شانس باشی +برای چی؟&چون الان قلدرترین پسر دبیرستان داره بهت نگاه می کنه . خوش شانس باشی اینجوری که نگاهت می کنه یعنی ی گیری بهت داده زود باز نمیشه.+یعنی چی گیر می ده &قلدرا چطور به آدم گیر می دن؟+اها. من به قلدرا عادت دارم چیزیم نمیشه..................

&گیر دادنای جونگ کوکو دوستاش یکم متفاوته . به نظرم زنگ تفریحا بیا پیشم اینطور یکم کم تر اعصابت خورد می شه.+من هر مودل روانی دیدم .به این راحتا اعصابم خورد نمیشه.&خود دانی.سخنان معلم تموم شدو با ی خسته نباشید رفت زنگ تفریح خورد همه رفته بودن فقط اون جونگ کوکه و من مونده بودم من داشتم اخرین نکات رو روی دفترم می نوشتم . وقتی کارم تموم شد پاشدم که برم بیرون که..........................

که حس کردم به جایی کشیده می شم اون جونگ کوکه منو داشت به جایی می کشید توی ی کلاس خالی سر دراوردم................

برو نتیجه کارت دارم...................