با فصل دوم برگشتممممم! امیدوارم که خوشتون بیاد!اینفصل قراره پر از اتفاقایی باشه که حتی انتظارشو ندارین!.. علامت ها:ژان∆.. جیمینπ.. تهیونگ¶.. جونگکوک¢.. جین÷.. جیهوپ+.. نامجون®.. یونگی¥.. تاهومارو×
∆(تقریبا یک هفته از اون حادثه میگذره و قلعهای که یوشیدا و افرادش داخل اون بودن ناپدید شده. توی این یک هفته تهیونگ تقریبا حالش خوب شده ولی هر چقدر سعی کردم با جیمین صحبت کنم یا بهونه آورده و یا توی اتاق راهم نداده،خودش رو توی اتاق حبس کرده و بیرون نمیاد.از طرف دیگه بعد از اون اتفاق یونگی رو ندیدم؛راستش یجورایی خوشحالم که باهاش روبرو نشدم و یجوراییم دلم میخواد ببینمش. واقعا گیج شدم و نمیدونم چیکار باید بکنم!تهیونگ و بقیه هم جدیدا خیلی باهم میگردن و هر وقت که من میرسم صحبتشون رو تموم میکنن و خودشون رو میزنن به اون راه..)¢بیام داخل؟∆بیا.¢ژان میخواستم باهات صحبت کنم. ∆بشین؛میشنوم.«پرنس روبروی دختر روی یک از صندلی ها مینشینه و دختر شمشیر توی دستش را که در حال تمیز کردن اون بوده،کنار میگذارد»¢ژان میخوام بهم واقعیت رو بگی!∆خیله خوب!¢واقعا جیمین برادرمون نیست؟∆(از کجا میدونه؟)چرا میپرسی؟¢اون روزی که برگشتین،جیمین اومد و گفت که برادر واقعیمون نیست و اینکه پدر تمام مدت به هممون دروغ گفته!∆اینطور نیست!اون روز پرنس حالش بد بوده برای همین همچین چیزایی گفته. درضمن حتی اگه برادر خونی شما هم نباشه،بالاخره که تمام این سالها باهم بزرگ شدین پس فکر نمیکنم فرقی داشته باشه!¢هه!درسته حق با توعه!∆چیز دیگهای هم هست؟¢نه!من دیگه میرم.∆میبینمتون!«پرنس از اتاق خارج میشه و دختر رو تنها میگزاره» ∆(جیمین چیا بهشون گفتی؟حالا چیکار کنم؟دیگه واقعا باید باهاش صحبت کنم!)«دختر بلند میشه و به طرف اتاق پرنس میره که..»™خانم اینجا بودین؟∆چیشده؟™ولیعهد خیلی وقته که دنبالتون میگردن!∆بهش بگو کار دارم،بعدا میام.™نمیشه!گفتن کار خیلی مهمی باهاتون دارن!∆(نزارین به کارمون برسیما!)باشه اومدم!«ژان مسیر حرکتش رو عوض میکنه و به سمت اتاق تهیونگ میره»∆چیکارم داشتی؟¶ژاننننن!
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
16 لایک
عالیییییییییییییییییییییییییییییییییییییی♥️♥️
صد تا عالی
چرا عکسای استان نمیارههههه
عکس گوشواره ژان توی این پارت منتشر نشده بود اصلا برای همین توی اسلاید اول پارت بعد گزاشتمش
اره دیدم آخره اون پارت نبود ولی پارت بعد بد خدایی چقد خوشگل بود
یه سوال دیگه هم دارم، درباره ی خودت(چقدر سوال می پرسم این فوضولا ) کدوم شهر زندگی می کنی؟ دوست دارم با آدمای شهر های دیگه هم آشنا بشم!♡>-<
من خودم کرمانم
نه اشکالی نداره. من اصفهان زندگی میکنم
اوووووههههه
نصف جهان
وای دوست دارم دانشگاه بیام اونجا
مامان جیمین چی گفته بهش ؟؟؟ چجوری رفتار کرده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چیکار کرده؟؟؟؟؟سوالههههه براااااام
اوه یس دعوای عاشقانه 😏😂
چیو چی بهش گفت؟
ببین جیمین داشت می گفت مثلا من ولیعهد نیستم ،شاه همش حواسش به من بود بعد مادر هم... اومد یه چیزی بگه گریه کرد، می خوام بدونم مامانش چیکارش کرده
آها اونو میگی! جیمین داشت میگفت که برای همین مامان انقدر باهام مهربون بوده؛ چون ملکه ساشا با جیمین خیلی با ملاحظه رفتار میکرده و تقریبا هر چیزی که میخواسته بهش میداده حتی بیشتر از تهیونگ. برای همین تهیونگ میگفت که کاشکی مثل جیمین بوده.
آهاااان
جوووون
فصل جدید🤩🤩💃💃💃💃💃💃
。・:*:・(✿◕3◕)❤
واااااییی ملکه هانا چقدر رو مخههه
هرچقدر که این بی شعوره برعکسش ملکه ساشا خیلی دانا و باشعوره(چقدر کتابی شد)
وای جونگ کوک به مادرش نرفته باشههههه
عال بود فقط زودتر بزار توروخدا لایکم کردم ...لطفااااا!
سعیمو میکنم
قشنگ و فکر شده مثل همیشه
مرسی عخشم(♥ω♥*)
و ما قراره یه دو راهی سخت داشته باشیم 😂💜