اسرار جاکلیدی من داستان دختری با نام فریال را صدق میکند که از طرف صمیمی ترین دوستش جاکلیدی را به عنوان تولدش هدیه میگیرد که زندگی فریال را به طور کلی تغییر می دهد .
ساعت ۶:۴۵ : با صدای تیک تیک ساعت قدیمی ام از خواب بلند میشم و با نا امیدی نگاهی به ساعت زنگ دار قدیمی ام نگاه میکنم که مادرم از کودکی آن را داشته. پدر و مادر من فقیر نیستند اما انگاری من برای آن ها اهمیتی ندارم. از دوران کودکی تا به حال یک بار هم کلمه دوست دارم را از زبان آن ها نشنیده ام. بگذریم... هر چه نباشد من یک دختر ۱۰ ساله هستم مانده تا این رفتار را درک کنم.
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
پارت بعدی لطفا 💖💖💖