بالاخره پارت ۶ داستان رو پست کردم امیدوارم خوشتون بیاد
از زبان کریستوف: مایکل از من می خواست که مراقب کاترین باشم. منم همین کارو کردم . زیادم سخت نبود چون من با لوکا صمیمی بودم پس می تونستم به بهونه لوکا خونه اونا برم و دنبالشون راه بیفتم. امروز بعد از خروج از کافه کاترین رفت بیرون . انگار دنبال کار میگشت. همش یه برگه رو نگاه میکرد. اون برگه چی بود؟ باید متوجه میشدم . وارد یه مغازه لباس فروشی شد و کیف و اون کاغذ رو محکم تو دستش فشار میداد. نمی دونستم چیه ولی باید یه جوری کیف رو ازش میگرفتم.
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
اولین لایک و کامنت😁
وایییی عالی بود مثل همیشههههه💖💖💖😘😘😘
مرسیییییییییی
خواهش میکنمممم♡♡♡
پس کی وارد داستان میشم؟؟
هنوز ۳ شخصیت وارد داستان نشدن
نمیشه همه شخصیت هارو یک دفعه وارد داستان کرد.باید آروم آروم این کار رو کرد. توی هر پارت ۱ یا ۲ شخصیت جدید وارد میشن.
پارت ۷ یا ۸ شما هم وارد میشید.
اوکی
عالی بود🌻
ممنونم
بک میدم