اولین و آخرین رمآنم،،
خوابیدم،،بیدارشدم،،ولی......
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
32 لایک
داستان
عالی بود
به مناسبت هزارتایی شدنم،یه جشن گرفتم.🎀🥳توی نظرسنجی آخرمه
۲۴تیر ۱۴۰۳(فردا)،ساعت ۳ تا ۵ بعد از ظهر.اگه توی کامنت ها اعلام حضور کنی بهت ۱۰۰ امتیاز میدم📨.و خوراکی ایموجی ای مجانی🍰🍡🍕.اگه دوست داشتی یه سر بزن.
ادمین پاک کردن این پیام کاملا آزاده ✅
عالی بودش♡ بک مییدم🎀
مایل به دیدن پست های اخرم؟مرسی صوییتی🩷
او یک مزاحم اجباری بود .
مزاحمی که هر شب در این خانه چوبی و قدیمی را میزد و ساعاتی را در کنارم میگذراند .
رویایم بود روزی در خانه مجلل ، با شکوه و پر از عشق و محبتم را به رویش باز کنم .
برایش پنکیک سیب با شیر موز تازه ببرم و در کنارش به مرور خاطرات بپردازم ، خاطراتی که روز هایم را شب و شب هایم را زیبا و رویایی کرد .
[بعد خوندن متنت یه همچین فضایی تو ذهنم تداعی شد ، البته که یکم بهش شاخ و برگ دادم]
زیباست:)
ولی چقدر قشنگ :')
هعی ...
داستانت عالیه:)
همینجوری با اشتیاق ادامه بده ❤️🩹
از خودت بهترین نویسنده رو بساز 🍁
هیچوقت نام امید نشو ،
چون با کمی تلاش
میتونی بهترین خودت باشی 🌷
همیشه تلاشت رو ادامه بده تا به اهدافت برسی🥹
با آرزوی موفقیت : لونا 🌻
واای ممنونن☺️:)
خواهش می کنم 🌷:)🌷❤️🩹
داشت گریم میگرفت :)
....هعی..