سلام پارت سوم
صبح میشه
از زبان هری
بیدار شدم سریع به سر و وضعم رسیدم و رفتم توی اتاق نشیمن ریونکلاو. ران و هرماینی رو پیدا کردم ران گفت 《دامبلدور برنده شد》باورم نمیشد همون لحظه اما از اتاقش اومد پایین وقتی داشت از پله ها پایین می اومد خیره اش شدم نمیدونم چرا ولی نمیتونستم نگاهم رو ازش بردارم (راستی چهره ی اما عکس همین پارته)
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
11 لایک
داستانت عالیه (:
مطمئنم میتونی یکی از
بهترین نویسنده ها بشی !🌷
همینجوری به کارت ادامه بده و
از خودت بهترین نویسنده رو بساز .🔮
با آرزوی موفقیت:لونا 🌷
به کتابچه ی لونا نیز سر بزنید 🎍
اسم کتاب های کتابخانه ی لونا : دخترک گمشده 🌹
منم میتونم کمکتون کنم💗
درود.
داستانتون جذابه، اجازه دارم کمکتون کنم سطح داستانتونو بالاتر از چیزی که هست ببرین؟
ممنونم فعلا کمک نمیخوام
آهان، مشکلی نیست.