پسر اقیانوس

دختر ی با مو های آتشی قرمز و نارنجی و چشم های قهوه ای روشن ،۱۷ سال سن به نام میلی ، میلی نویسنده بوده و هیچ دوستی نداشته . یکروز غروب با دختر حیله گری به نام فلورا دوست میشه و فلورا به اون میگه که بازی قایموشک انجام بدن ، میلی هم اشتباهی توی جعبه ی چوبی زمان قایم شد و خوابش برد صبح که بیدار شد و از جعبه بیرون اومد دید که توی کشتی خیلی قدیمی دزدان دریایی.

دزد های دریایی میخواستن اون رو شکنجه کنن که کشتی شون به شهر شبنم شب در اقیانوس هدایت میشه و پسر اقیانوس متوجه این بیرحمی میشه و میلی رو نجات میده و ازش میخواد که شهر اقیانوس رو بهش نشون بده و باهم بگردن اما میلی قبول نمیکنه و دعواشون میشه و میلی به اون میگه پسری که از دهن نهنگ اومده و موهاش آبی گندیدس اما وقتی میفهمه اون پسر اقیانوسه و جونش دست اونه قبول میکنه

پسر اقیانوس اسمش مارینوس عه مو ها و چشم های آبی داره با قد بلند چند روزی میگذره و اینا عاشق هم میشن اما اناماری دختر دریا که قرار بود با مارینوس ازدواج کنه به میلی معجونی میده و اون رو به پرنده تبدیل میکنه و اون نزدیک بود بمیره مارینوس برای اینکه اون رو نجات بده میلی رو به بالای آب میبره میلی تمام راه رو تا جزیره با بدبختی پرواز میکنه و بلاخره میرسه و میره پیش جادوگر تا اون رو دوباره تبدیل به انسان کنه جادوگر ازش پول میخواست میلی دوتا از پر هاش رو کند و گفت اگر مرا به انسان تبدیل کنی این دو تبدیل به انگشتر میشن جادوگر این کار رو میکنه و اینه اتفاق میوفته

اما دیگه شش های میلی ترکیبی از آب و آتش نبود و اون دیگه نمیتونست وارد اقیانوس بشه از جادوگر میخواد تا بهش معجون شش اقیانوسی رو بده اما جادوگر پول میخواست میلی که نا امید شده بود نامه ای به مارینوس فرستاد مارینوس شش های خودش رو فروخت و شش های معمولی خرید و به جزیره اومد

اما دیگه دیر بود چون میلی موهای آتیشی خودش رو که تا زانوش بود کوتاه کرد و فروخت و معجون شش اقیانوس رو خرید و به اقیانوس رفت و دیگه این دو راه های برگشت نداشتن مارینوس در شهر خشکی بود و نمیدونست چجوری باید زندگی کنه و میلی در تاریکی اقیانوس میلی و مارینوس ۲ سال از همدیگه دور بودن میلی در تاریکی زیر آب اقیانوس تنها میرقصید و ستاره ها و پری دریایی ها و فرزندان آب به نمایش و رقص او پول میدادن میلی پول های خود را جمع کرد و معجون پرنده رو خرید چون کشور اقیانوس در نبود مارینوس خیلی وحشی شده بوده و دیگه کشتی از اونجا رد نمیشد تا میلی رو از اونجا ببره پس میلی دوباره تمام راه رو به عشق مارینوس پرواز کرد و رفت پشش اما مارینوس اون رو نشناخت و پرنده رو گرفت و برای اینکه پول جمع کنه برای میلی ، میلی که به شکل پرنده بود رو فروخت میلی از دست صاحبش فرار کرد و پول های مارینوس رو برداشت و معجون انسان رو خرید اما مارینوس باز هم اون رو نشناخت چون

چون آتیش رنگ مو های میلی خاموش شده بود میلی گفت ساعت 6 پیوند ماه و خورشید چون تو این زمان اونا خیلی بیشتر تو اقیانوس بهم نزدیکن ماریوس با این جمله میلی رو به یاد میاره اونا سوار جعبه ی چوبی زمان میشن تا برن به زمان میلی پیش مادر پیرش اما جعبه نتونست مارینوس رو به این زمان بیاره چون تو تاریخ ثبت شده بود پسر اقیانوس تو اون زمان مرده میلی میره پیش مادر پیرش و متوجه میشه آناماری دختر دریا تو نبودش مادر رو خیلی آزار داده مادرش رو نجات میده و برای بار دوم دیگه نمیتونه سوار جعبه بشه و این دو عاشق هرگز به همدیگه نرسیدن

میلی اشک هاش جاری میشه کتاب پسر اقیانوس رو آتیش میزنه مادرش بهش میگه کسی ساعت 6 در 8 ژوئن میاد خواستگاریش میلی میگه حتما دیوونه بوده که ساعت پیوند ماه و خورشید میاد تا اینکه آون روز میرسه و میلی میفهمه بله دیوونه بوده همون مو آبی گندیده مارینوس ،مارینوس چشمکی میزنه و میگه مرسی که کتاب تاریخ رو آتیش زدی اون دو ازدواج میکنن و درس میخونن و نویسنده میشن و چیز های خوب تو تاریخ ثبت میکنن چیز هایی که هیچ وقت عاشق ها رو از هم دور نمیکنه