رزی از او روز به
رزی از او روز به بعد خیلی غمگین شد و غر و قر های مادرش حالش را بدتر میکرد خواهر کوچک به او گفت ابجی میخوایی چند روز. بری پیش بابا (مامان وبابااز هم جدا شد)
رزی نه بلندی گفت و فریاد زد من تا انتقام بردارم وجک نگیریم هیچ جایی نمیریم 😡
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
15 لایک
عالییییییییییییییی
اینجا سرزمین قیچیانـه! یکی از قدیمی ترین و پر جمعیت ترین سلسله های تستچی که توسط حذب اوتاکوها ریاست میشه، یعنی بیشتر اعضای اینجا اوتاکو هستن... ما توی سرزمینمون؛ هرجمعه جشن داریم، باهم حرف میزنیم، برای سرگرمی میجنگیم، نمایش برپا میکنیم، هدیه میدیم و کلی کارای دیگه که بهتره بیای و خودت ببینی! خیلی هم ساده میتونی عضومون بشی.
لینک بلاگمون(بدون ایموجی) : ht😐tps://test😐chi.ir/bl😐og/64
پین؟
عالی
داستان جالبیه، ولی بهتره از علائم نگارشی استفاده کنی تا خواننده درک بهتری از داستان داشته باشه.
فضا ها و حس و حال ها رو هم دقیق توصیف کن تا بیننده بتونه خودشو جای شخصيت بذاره🦆🤝
اگه این ها رو رعایت کنی عالی می شه
امیدوارم موفق و پیروز باشید🤝
ممنونم که گفتی واقع به راهنمایی نیاز دارم چون اولین بار هست که داستان مینویسم 😁
خواهش می کنم عزیز!
امیدوارم موفق بشی🤝
مرسی مهربون 🤭
🤝