این داستان خودمه و شک ندارم که حمایت نمیشه اما گفتم بذارمش💔✨
بال های نازک اش خسته شده بود و هوا سرد بود. کل روز در حال پرواز بود و حسابی خسته شده بود. با گل ها همنشین و با برگ درختان دوست بود. خورشید در کل روز داشت برای او می تابید و زمین در زیر پای او می چرخید. اما الان خورشید رفته بود. همه جا تاریک بود و هوا سرد شده بود.
12 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
53 لایک
-بغض...
منم سرش گریه کزدم
ج.چ: ۶٠ سالگی ...
خیلی قشنگ بود❣️
ممنونم 🧡💜
😅😅🤝
انشا با موضوع پروانه داشتم، اینو نوشتم دبیر بهم ۲۰ داد🤣🫶🏻🦋
گف واقن خودت نوشتی؟ گفتم آرهههه🤣
آره دیگه😂🤝🏻
خلاصه حالا کن..🌚🫶🏻
آره آره 🤡
عالی بوددددد چجوری انقدر چیزای فوق العاده به ذهنتون میرسه من یک انشا ساده هم نمیتونم بنویسم میدم مامانم برام از قبل بنویسه 😂
★Best★
3>>>
۱۱ سالگی الان تکلیغ من چیههههه؟
باید از ماشین زمان استفاده کنم؟
وایی خیلی قشنگ بود گریم گرفت😭❤
ج چ ۰×۵۹=۰ هیچوقت خبر خوبی بهم نمیرسه!:"))
خوهاششش🙏🤡
جعررر واقعا صفر خیلی عجیبه😂💔
زیبا...
ج. چ: 92 سالگی:)
خیلی قشنگ بود:)
فقط یه چیزی صعود درسته
2ضربدر 52 =104 نههههههههه
عالی بود
۲ ضربدر ۵۳ چیییییی🥲
بله از همه شما دیر تر خواهم مرد 😂