سلام دخترا امیدوارم از این پارت خوشتون بیاد و ناظر جونم خوشحال میشم منتشر کنی و قلبم اکلیلی شه💖💖
جیلین:میدونی یه سری بودنها شبیه نبودنه بعضی وقتا که نه خیلی وقتا با خودم میگم من چرا به این دنیا اودم برا چی اومدم؟؟
من کاری نمیکنم فقط فرار میکنم هقق_از کی؟؟_از خودم من میترسم به کسی آسیب برسونم من میخوام همین الان خودمو نابود کنم من دیگه نمیتونم قوی باشم من حتی از قوی بودنم خستم چرا من... هق_آدمیزاد گاهی از قوی بودن خسته میشه دلش میخواد با خیال راحت یه آسیب پذیر طفلکی باشه و بدونه یکی حواسش بهش هست و نمیزاره مسی اذیتش کنه_هق دقیقا یکی که غماش رد بشناسه و کمترش کنه_من میخوام اون دلیل زندگیت یشم
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
48 لایک
سازنده عالی =پست و تست های عالی نو
مرسیی عزیزم
خواهش کیوتم
ااز زبان جیلین:از اتاق اومدم بیرون همه اعضا با تعجب نگام میکردن منم به نزدیک ترین آینه که کنار مبلی بود که تهیونگ نشسته بود سر وضعم که سر جاش بود چرا اینجوری نگاه میکنن هیی اصلا آب شدم گوشیم رو به ۵ ثانیه کوک کردم صداشم بالا زدم وقتی کوک کرد صداشو بستم و گذاشتم تو گوشم و رفتم حیاط زود به کوکی پیام دادم بیاد بیرون بریم دیگه خدا رو شکر تا دو دیقه سین کرد نوشته بود که ده دقیقه منتظر بمونم حاضر شه من تا ده دیقه یه بار دیگه تو حیاط پرونده رو بررسی کردم داشتم پرونده رو میبستم بزارم کیفم که یه صدایی
از پشت اومد و البته خیلی خش دار ترسیدم میخواستم جیغ بزنم که کوکی دستش رو گذاشت رو دهنم
کوک:خواهری منم نترس_الان نشونت میدم اون خواهری رو اه😒_بابااااا شوخیی کردیم جیلینن _جیلین جیلین جیلین جیلین جیلین جیلین بسه دیگه من رو فعلا بورام صدام کن شاید اصلا خواهرت نیستم شاید اصلا اشتباهی اومدم سئول _نه نه نه تو ...تو جیلینی میدونم _فعلا باید ازمایش و اینا رو بدیم بعدا نمیخوام به هم وابیته شیم _آره بورام ..درسته😔💔_حالا شد بیا بریم دیگه عه
رفتن سوار ماشین شدن
نویسنده :کوکی آهنگ سنیوریتا رو باز کرد
خو خلاصه بدون هیچ حرفی و سخنی رسیدیم خونه خیلی استرس داشتم در حدی که ناخونامو میجوییدم
رسیدیم و کسی که درو باز کرد داداش بزرگه بود جونگ کوک بهم توضیح داده بود اسمش سانگ پیله و اونم مثل خودم وکیله وقتی اونو دیدم چشمام 😳 شد یه لحضه فک کردم جونگ کوکه اولین چیزی که کفت این بود که کوکی ایشون زنداداشمه نم بیا تو فلان بهمان نه نکته پدر مادرشون خونه نیس.. رفتن تو و همه جیز رو به سانگ پیم هم توضیح میدنو قرار میزارن فردا برای نهار برن اون کافه ای که همیشه خوانوادگی میرن
((دو ساعت بعد))
از زبان جیلین :سانگ پیل و جونگ کوک خواستن بیشتر باهم وقت بگذرونن منم لانبورگینی رو برداشتم یکم رفتم بیرو
یکم رفتم بیرون تو راه تهیونگ رو دیدم فکر کردم منو ندیده داشتم به راهم ادامه میدادم که یهو .......... تهیونگ:جیلینننن جیلییننن _عاا تهیونگ تویی ماسک زده بودی نشناختمت _مایلی سوار شم _عام آره اره چرا که نه (سوار شد)_داشتم میومدم سمت خونه بابای کوکی تو رو ببینمت که تصادفی دیدمت .نویسنده:تعقیب نکردیش؟تهیونگ :نه آیلین جاننننن_خوشحال شدم به خاطر من _میتونی شیرینی بگیری یا زوده؟؟_زوده
داشتیم میرفتیم با این صحنه مواجه. شدیم که میا وسط خیابون رو زمین پهن شده
خدااا بااا من از این زمین محووو کنننن کی میزتری اگه منتشر نمبکنه تو کامنتا بنویی
اوک
😐
نوشتم تو کامنتا
عشقم من خیلیییی منتظرمممم
چرا نمیزاری ؟🤍🥺
عشقم ۶ مبن با ه کذاشتم تستچی منتشر نمیکنه
نفسییممم تو کام ها گذاشتم❣️😁
خانمی که از ۵روز پیش قرار بود بزاری و گفتی فردا میزارم 😐پاااااارتتتتتتتت بعدییییی
خانومم گذاشتم منتشر نمیکنهه😭😭😭😭😭😭
عااا
اهم پارت بعدی
فردا میزارم
احتراما 🚶♀️🌹
کوچه زیبایی دارید! 🌝
فدات😁💞
مطمعنیپین شده ؟ اخه نشون نمیده
یه بار دیگه چک کن عزیزم پین شده
اولین کامنت
پین؟
پین شد مایل به لایک؟؟؟