رویا های نابود شده

علامت ها=💛کلویی 🧡زویی 💙مرینت 💚آدرین 🖤لوکا 💜جولیکا از زبان کلویی=وای بازم باید برم مدرسه! خوب خوب باشه باشه ساعت زنگی رو مخ! بلند شدم! از روی تخت پریدم پایین به خودم تو آیینه نگاه کردم،موهام شبیه جنگل شده بود!با صدای در گفتم:بله؟بیا تو. خدمتکار آلیس اومد تو و گفت:خانم بورژوا پدرتون گفتن حاضر بشید تا برید به مدرسه! و موهاتون رو هم شونه کنید.. 💛:نمیشه موهامو شونه نکنم؟میبندم دیگه معلوم نیست! آلیس=نه خانوم شما باید آراسته باشید! 💛آه باشه باشه حالا برو بیرون! آلیس=چشم خانم.. "بستن در" وای وای دختره ی از خود راضی چرا فکر میکنه ملکست؟ ازش متنفرم مغرور.. 💛 موهامو شونه زدم و لباسمو پوشیدم و به زور آرایش کردم،همیشه به زویی حسادت میکردم،اون از بچگی محبوب بود همه دوسش دارن و مجبور نیست آرایش کنه و خدمتکارا دوسش دارن! رفتم توی ماشین وایی دوباره باید برم پیش بقیه تا بهم بگن مغرور.. توی راه داشتم آهنگ گوش میدادم و رسیدیم.. محیط مدرسه برام مزخرف بود،که یکدفعه ای یکی داد زد..کلوییییی! آه سارینا بود(علامت سابرینا🤎) 🤎کلویی سلام حالت خوبههه؟ 💛سلام نه 🤎چرااا؟ 💛سابرینا من 🤎عه مرینت اومد ببخشید من بهش یک قولی دادم باید برم خدافظ 💛من برات کادو خریدم! آه کلاه رو پرت کردم تو سطل آشغال اون نمیخواد.

توی کلاس رفتم بشینم حتی الان سابرینا هم دیگه پیشم نمیاد،، تنها توی ردیف جلو.. معلم اوومد سر کلاس و شروع کرد به درس دادن عه لوکا اونجاست لوکا! چرا به طرز دیوانه واری اینو دو••ست دارم؟ زنگ خورد و رفتم بیرون که دیدم لوکا ی گوشه نشسته،،رفتم پیشش 💛سلام لوکا! 💙سلام 💛آهنگ جدیدتون خیلی خوب بود و عالی بود.! 💙آها 💛من...برات یک کادو خریدم! 💙ممنون 💛یک گیتار جدیده خیلی پر طرفداره گفتم شاید دوسش داشته باشی؟ 💙آها نه ممنون بلند شد و رفت بدون دریغی احساس دستامو مشت کردم و سعی گردم گریه نکنم،،نه نه دختر تو میتونی..! بغضمو قورت دادم و گیتار شکستم،، آروم رفتم بشینم که آلیا اومد سمتم آلیا=هی کلویی اینجا نشین اینجا جای بچه های کلاسه،! 💛منم یکی از بچه های کلاسم!نیستم؟ آلیا=تو؟هه نه تو جزء ما نیستی تو یک آدم مغروری که فقط دیگرانو تحقیر میکنه! حالا برو سمت دیگه ای بشین! 💛م..من.. آلیا=برو! 💛دیگه نمیتونستم تحمل کنم و دویدم سمت دیوار پشتش نشستمو گریه کردم..

(بانیکس=🤍) سلام دوستان من بانیکسم و میخوام یک فلش بزنم به گذشته! ۱۰ سال پیش/کلویی ۶ ساله= توی جنگل بودیم و از طرف مهد کودک برده بودنمون جنگل! همه چیز خیلی خوب بود ولی بچه ها ی کلاس صدام زدن و گفتن:خیلی مغرور! ازت متنفریم! دختر بد! و پرتم کردن تو رودخانه، ! اون خندیدن وقتی پرتم کردن هرگز یادم نمیره! غرق بودم ولی با دیدن کسی که نجاتم داد زندگیم عوض شد...

و تمام،،بنده باید سر جای حساس کات کنم😁 ناظر لطفا منتشر کن،!