--------
نظرسنجی
𝘴𝘰𝘭𝘵𝘦𝘳𝘰
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
همهی ماها تو زندگیمون یکیو داشتیم؛
که برای بودنش ، جون کندیم
بغض کردیم
گریه کردیم و جنگیدیم
ولی در آخر سهممون جز هیچ
هیچی نشد
شروع همه ی بدبختی،رنج و ناراحتی ها اون لبخندیه که وقتی نوتیفشو میبینی میاد رو صورتت
آدم کسی رو كه بیشتر از همه دوست داره
زودتر از دستش ناراحت میشه
این حساسیت از دوست داشتن زیاده
پس لطفا درکش کن
نه ترکش
همه میگن ظاهر شادی دارم
طوری که اونقدری دیوونه میشم مثل دلقکا ...
همش دوست دارم بخندم و بقیه هم بخندن
اون لبخند خیلی برام ارزش داره
لبخند حالمو خوب میکنه ، شادی حالمو خوب میکنه
اما اگر بشینی کنارم و به حرف بیام تبدیل میشم به دیواری که هر لحظه امکان ریزشش وجود داره
آره این منم ؛ ظاهری شاد اما از درون اسیر دردم
من دیگه قلبم خورده ترک
هرچه میشه خوب به درک
جوری برای رفیقام رفیقی کردم که خودم ارزوشو داشتم
نمیدانم، کلامی نیست، شرح حالی نیست شاید دگر من نیز نیستم
خاطرش نیست
ولی خوب به خاطر دارم
که در آغوش خودم،
قول نرفتن میداد
و گریستم
به یاد تمام رویاهایی که
تا میخواستیم نوازششان کنیم، پژمردند
هر چه خانه را میتکانیم،
خاطرههای خالی از خاطرهها
بیرون نمیریزند.
چگونه توانستیم
این همه سال دوام بیاوریم؟
در دنیایی که هیچ چیزش
دوامی نداشت!
آنها که گفته بودیم:
«بی تو می میرم» مردهاند
و چه کرگدنهای
پوست کلفتی بوده دلهای ما...