چون ناظرا داستان رو بصورت تست رد میکنن مجبورم اینجوری بزارمش😔
نظرسنجی
داستانم با حضور شما (اتفاق)
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
پارت 1 قسمت 1
یونا: مامان؟ بابا؟ کجایین؟ لطفا کمکم کنید(با گریه) کمک!
دایون: یونا باورش نمیشد که ما این جاییم! کجاییم؟ توی یک ویلایی که پر از ارو... ـاح!
ویولت: یونا!! دایون!! کمکم کنید!!
جیا: بدویین باید کمکش کنیم!!
(فلش بک به ۱ ساعت بعد)
آدلیا: رفتیم دنبالش دیدیم یک آدم ترسناک با یک ماسک خونی با اره برقی افتاده دنبالش نمیدونستیم چیکار کنیم پس با تبر زدیم فرق سرش نگاهش کردم دید.... دیدم اون اون الیس بود🥲
هرکی حمایت نکنه شب میام تو خوابش میخورمش😃
حمایتمیکنم
مرسی
من که از داستانت حمایت میکنم💓💗💓💗💓💗💓💗
وایی مرســــــــ❤ـــــــــی